Saigon

63 11 4
                                    


[Verse 1]

Cover to cover, we're at these lands

از ابتدا تا انتها، در این سرزمینیم

Can you remember? No sense of time

یادت میاد؟ هیچ درکی از زمان وجود نداشت

No sense of time

هیچ درکی از زمان وجود نداشت

They underwater, air out these minds

زیر آبن، این ذهن‌ها رو تازه کن

Hopin' for thunder and these desert eyes

امیدی برای طوفان و این چشم‌های خشکیده

These desert eyes

این چشم‌های خشکیده


[Chorus]

When facin', the things we turn away from

وقتی با چیزهایی مواجه می‌شیم که ازشون رو برگردوندیم

We're chasin' the way we were in Saigon

دنبال همون حسی هستیم که تو saigon (شهری تو ویتنام) داشتیم

Oh, let's pick apart until there's nothin' left of us to carry on

بیا خوب و بدمون رو جدا کنیم تا دیگه ازمون چیزی برای ادامه دادن باقی نمونه

Now we're facin', the things we turn away from

حالا داریم با چیزهایی مواجه می‌شیم که ازشون رو برگردوندیم

[Verse 2]

Pullin' me under, decline and rewind

من رو پایین می‌کشی، سقوط می‌کنم و دوباره از اول

Roll up my windows, tryna revive

پنجره‌هام رو بالا می‌دم، تلاش می‌کنم به هوش بیام
(به خودش بیاد)

Tryna revive

تلاش می‌کنم دوباره به هوش بیام

Oh, you never know inside those moments

وقتی اون لحظات رو زندگی می‌کنی، هرگز ‌نمی‌فهمی

How good it was, and how you wasted
All this time alone

که چقدر خوب بودن و چطور با تنها موندن هدرشون دادی

How long can we hold?

چقدر می‌تونیم دووم بیاریم؟


[Chorus]

When facin', the things we turn away from

We're chasin' the way we were in Saigon

Oh, let's pick apart until there's nothin' left of us to carry on

Now we're facin', the things we turn away from

[Bridge]

We turn away

ما رو برمی‌گردونیم

We turn away

We turn away

We turn away

[Chorus]

When facin', the things we turn away from

(Turn away, turn away)

We're chasin' the way we were in Saigon

(Turn away, turn away)

Oh, let's pick apart until there's nothin' left of us to carry on

Now we're facin', the things we turn away from

.
.

”این آهنگ از سفری که من و نامزدم همراه با مادرهامون به ویتنام داشتیم الهام گرفته شده. کل آلبوم در لحظات سکوت و سکون که به اجبار قرنطینه ایجاد شده بود نوشته شده. و من این ماه‌ها رو با مواجه شدن با چیزهایی که ازشون فرار کرده بودم گذروندم. چیزهای بد، چیزهای خوب، حسرت‌هام، نیازمندی خودم به کمک گرفتن...
در طی تمام این لحظات همش به این فکر می‌کردم که اون سفر چقدر شاد بود، و چقدر دلم می‌خواد دوباره دنبال اون احساسات خوبی که داشتم برم. من این حقیقت غمناک رو منعکس کردم که گاهی اوقات تا وقتی که بهترین لحظات زندگیمون رو از دست ندیم، نمی‌تونیم ازشون قدردانی کنیم.“


5SOS LYRICSWhere stories live. Discover now