Part Fifty Four

5.5K 538 247
                                    

های گایز 🙂
گفته بودم پسفردا ولی انقدر امتحانام بهم فشار وارد کرد که نشد متاسفم 💔
💔این پارت غمگینه کساییه که دوست ندارن نخونن 💔💔
❗اون پارتی که ریپورت شد هیچ چیزه خاصی نبود گایز و من حذفش کردم ❗

•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°

ساعت نزدیک 12 بود...
امروز دیر شام خوردن.
4 روز تا عروسی...... :)

______________________

از دید تهیونگ 💫

امروز بدترین روز عمرش بود.... :(
توی قلبش احساس سنگینی میکرد. درد داشت و از استرس و غم رنگ پریده شده بود. درحالی که مجبور بود به خدمتکار ها و کارکنا بگه چیکار کنن و مواظب باشه مراسم به خوبی پیش بره... باید جوری وانمود میکرد که خوشحاله!
خوشحاله که داره مراسم عذابشو مدیریت میکنه و ازدواج مَسترس با نامزدش رو میبینه.
بغضشو حس میکرد که با گذشت هر دقیقه بزرگ تر میشد ولی نباید رهاش میکرد....
بعدا میتونست تو دستشویی تا میتونست گریه کنه ولی الان نه!
♦️نکته : موهای تهیونگ سیاهه ♦️

مراسم داخل حیاط پشتیه عمارت برگزار میشد و درختا با پارچه های حریر پوشیده شده بودن و میز و صندلی های سفید سراسر حیاط رو گرفته بودن. خدمتمکارها درحال گذاشتن میوه و ظرف روی میزها بودن و فیلمبرادر ها داشتن با عمه ی یونهی هماهنگ میکردن که قراره چطوری پیش بره..
یونهی و کوک آرایشگاه بودن و بعدشم باید میرفتن آتلیه.

جیمین و یونگی امشب قرار بود بیان ولی یونگی جیمین رو منصرف کرد...
یونگی خوب میدونست حس های ته به کوک فقط به چشم یه مستر نیست.... اینو همون روز که با جیمین اومدن عمارت فهمید. چشمای ته وقتی از کوک حرف میزد برق میزدن :)
بودن یونمین اونجا فقط باعث آزردگی بیشتر تهیونگ میشد. بهتر بود نباشن تا راحت بتونه بعد مراسم گریه کنه.... ناله کنه و به حال خودش افسوس بخوره :)
قرار نبود عاشق مسترش بشه!

_______________________

جانگ کوک با کت شلوار سیاه و خوش دوختی به روی جایگاه با قیافه ای بی حس ایستاده بود. کمی گریم  کرده بودنش... اونم درحالی که بدون هیچ کوفتی خدای جذابیته!
الان حتی جذاب تر و تهیونگ کش تر به نظر میومد. موهاشو کمی جمع کرده بود و منتظر عروسی بود که هنوز نرسیده بود.

 موهاشو کمی جمع کرده بود و منتظر عروسی بود که هنوز نرسیده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( مدل موی کوک)

تهیونگ پشت یکی از درخت های حیاط مخفی شده بود و درحالی که سعی میکرد بغضشو نگه داره برای آرامش خودش شروع کرد به زمزمه کردن آهنگی زیر لب :

_ It feels like a tear in my heart.
مثل یک اشک توی قلبم میمونه.

_Like a part of me missing.
مثل یک بخش از دست رفته ی من.

یونهی همراه داییش به سمت کوک و جایگاه قدم برمیداشت.
لبخندی درخشان زده بود و توی اون لباس ستاره ی جمع شده بود.
زیبا بود... :) 

( لباس یونهی)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( لباس یونهی)

بغضش با رسیدن یونهی به کوک شکست و درحالی که اشک میریخت به حرفای پدر روحانی گوش میداد و ادامه ی اهنگ رو میخوند.

_And i just can't feel it.
و من فقط نمیتونم حسش کنم.

_I've tried and i've tried.
من سعی کردم و سعی کردم.

_And i've tried.
و من سعی میکردم.

_ بله قبول میکنم.
یونهی با لبخندی که عمیق تر شده بود گفت.
نوبت کوک بود...
پدر روحانی همون حرفای همیشگی رو به کوک میگفت.
اشکاش همچنان میریختن.

_Tears on my face. I can't take it.
اشک روی صورتم جاریه و نمیتونم تحملش کنم.

_If lonely is the taste then it's all that i'm tasting.
اگر تنهایی یک طعم باشه پس این تنها چیزیه که مزش میکنم.

_قبول میکنم!
و تمام :)
صدای دست و جیغ بلند شد لبای اون دو بهم رسید درحالی که تهیونگ از اونور به وجود اومدن بغض جدیدی رو حس میکرد و اشکاش بیشتر شدن و صورتش رو در بر گرفتن.

_Do you hear my cry?
آیا تو صدای گریه کردن من رو میشنوی؟

_I cry... Oh!
من گریه میکنم... اووه!

کوک لبخندی زد و دستشو دور کمر همسرش انداخت.
تهیونگ روی زانوهاش افتاد و دستاشو دور شونه های خودش حلقه  کرد.

_Can you hold me?
میتونی منو نگه داری؟

_Can you hold me?
میتونی منو نگه داری؟

_Can you hold me in your arms?
میتونی منو روی بازوت نگه داری؟

بین جمعیت قدم میزدن و با تشکر و تعظیم سمت استخری که روشو پوشونده بودن میرفتن تا برقصن.

_Just wrap me in your arms.... In... Your.. A... Arms.
فقط منو نگه دار بین دستات (بغلم کن).. بین دستات.

با دیدن رقص اون دو و بوسه ی دوباره ای که شروع شد نتونست ادامه بده و هق هق هاش رو آزاد کرد.
هق هق هایی که فقط خودش شنیدشون و چشما و گوشهایی که از اونور میپاییدنش.
یونا نگاهشو ازش گرفت.
_خودم تمام غماتو از بین میبرم بیبی :)

از بین بردن غم هایی که خودت به وجود آوردی.... سخته؟!

پایان پارت 54 💔

هق بدبخت ته ته :( 😭
بچم خیلی عذاب میکشه.
⭕ اسم آهنگ can you hold me از NF و Britt nicole ست ⭕

💕 ووت و کامنت بدین دیگه لعنتیا 💕
نویسنده 😈  E . K 😈

 YoUr PaiN Is My PleAsuRe Where stories live. Discover now