Part Sixty Six

5.2K 522 63
                                    


کی جو بینشون انقدر سرد شد؟! :)

________ 🖤 _________

یونا نگاهشو از زمین گرفت و به دو خواهر دیگش داد.
یونهی روی تخت نشسته بود و به تاج تخت تکیه داده بود.
یورا از اونور به دیوار کنار بنجره تکیه داده بود و بیرونو با اخم نگاه میکرد.
_ حرفی ندارین؟
یونا با لحن تمسخر آمیزی پرسید و نگاه برزخیشو به اون دوتا داد.

یورا هم متقابلا با لحن تمسخر آمیز و پوزخندی گفت :
_ چی بگیم؟ خبرا دست شماست....ژاپن با معشوقت بهت خوش گذشت؟!
یونا دستاشو مشت کرد :
_خفه شو!
_ساکت شم وقتی یونهی به خاطر نقشه ی احمقانه ی تو پاشو کبود و نابود کرده؟! ساکت شم وقتی کوک توی زندانه؟!

یونهی با شنیدن اینکه کوک توی زندانه اشک توی چشماش جمع شد.... هنوز چیزی نشده قرار بود عشقشو از دست بده؟!

♦️نکته : گایز جونم یونهی از قبل بهش اطلاع دادن که کوک افتاده زندان ♦️

_ی.. یونا... چه بلایی سره کوک میاد ؟ آزاد میشه درسته؟ تو یه راهی پیدا میکنی مگه نه؟
یونا با دیدن چشمای اشکی خواهرش و لحن ملتمسش قلبش ثانیه ای فشرده شد.

زمزمه کرد :
_ متاسفم.... :)
و همون لحظه هق هق های یونهی آزاد شد و یورا شروع کرد :
منو و تو باید تنها باهم صحبت کنیم....

و بدون نگاه انداختن به خواهر بزرگش که از دوری عشقش مینالید از اتاق خارج شد.
و به دنبالش یونا.

_________ 🖤 _________

داخل سلول انفرادی نشسته بود و به رو به روش خیره نگاه میکرد.
باورش نمیشد به خاطر کاری که نکرده تو این اوضاع افتاده زندان.

و از طرفی فکرش درگیر آدولف بود.... متوجه شده بود تمامش زیر سر اونه.
میپرسین از کجا؟!
خب چطوره بریم ببینیم......

فلش بک 🔙

عصبانی و گیج با دوتا پلیسی که سمت چپ و راست باهاش میومدن ، هم قدم شد که مردی کت شلوار پوش جلوشون ایستاد.
نگاهشو به کوک داد و پوزخندی زد که چشم کوک به دندون طلاش افتاد.
_ میبینم این پلیسا به یه دردی خوردن و تونستن جئون رو گیر بندارن!
اخمی کرد... این مرد چندش چی میگفت؟!
_ منظورت چیه؟
_ اوه ببخشید که خودمو معرفی نکردم... من جکسون هستم زیر دست جناب فورد!

فورد؟!
ابروهاش بیشتر تو هم گره خورد.
_اون عوضی باز چی از جونم میخواد؟
_ یه خبر خوب دارم برات که جواب سوالتم هست..... قرار نیست تو زندان بپوسی....عوضش توی زير زمین عمارت فورد میپوسی و روزاتو با اربابت میگذرونی لیتل بوی! :)

و کوک همون لحظه رنگش پرید و نفسش ثانیه ای قطع شد!
دوباره نه.....

پایان فلش بک 🔚

_ من برنمیگردم اونجا :)

پایان پارت 66

کم بود ولی به درک کیفش به همینه بای 🙂💔

💕 ووت و کامنت بده پدر سگ 💕
نویسنده 😈  E . K  😈

 YoUr PaiN Is My PleAsuRe Where stories live. Discover now