Part Ninety Nine

4.3K 352 39
                                    


_ لیتل اسلیو خیلی بی پروا شده...
_ کجاشو دیدی مستر!

______ 🖤 ______

جونگکوک...
خب.. اون در حال حاضر هیچ استرسی نداشت!
حالا تنها شهوت و عشق سراسر وجودشو در برگرفته بود. جلوتر قدم برداشت و ضربه ی آرومی به پیشونی پسر زد و به نشونه دراز کشیدن براش ابرو بالا انداخت و بعد دراز شدن بدن تهیونگ روی تخت برگشت و سمت ظبط صوت گوشه ی اتاق رفت.
نگاهی به لیست آهنگاش انداخت با دیدن چیزی که مد نظرش بود پوزخندی زد و اهنگ رو پلی کرد.
همونطور که آروم آروم سمت پسرک روی تخت قدم برمیداشت پیراهنشو از تنش خارج کرد. حالا با شلواری که بر اثر سفتیه ناچیز دیکش برآمده شده بود روی پسرک خیمه زده بود و تنها...
نگاش میکرد :)
به چشمای پسرک رو به روش عمیق چشم دوخته بود و حاضر به دلکندن از چشمای زیباش نبود. البته تا وقتی که دست لیتل اسلیوش روی دیکش نوازش وار شروع به حرکت میکرد اون از همچی می‌گذشت تا فقط تنها و تنها حرکت دست لطیفشو روی خصوصی ترین نقطه ی بدنش حس کنه. چشمای تاریک شدشو از چشمای لیتلش جدا کرد و لباشو گاز گرفت و سرشو به عقب پرت کرد.
حرکت دستش اونو غرق حسه لذتی میکرد که تا به حال تجربه نکرده بود. اهنگه توی گوششون تنها شهوتشون رو بیشتر میکرد. حالا جونگکوک بلند شده بود و سمت وسایل کنار دیوار میرفت :
_ پیرهنو در میاری.... جورابای کیوتت پات میمونن لیتل اسلیو مفهومه؟!
تهیونگ ذوق زده از لحن دستوری و خشن مسترش با صدای لرزون جواب مرده جدیه روبه‌روش رو داد.
_ یس مستر!

روی تخت نشست و بعد باز کردن دکمه های پیرهن سریع درش آورد با جورابای به قول مسترش  « کیوت» مثل یه پسر خوب منتظر موند تا مسترش کارشو بکنه
مرد با یک کاک رینگ و شلاق چرمیه ریش ریش برگشت و با نیشخنده ترسناکی که بی شباهت به یه قاتل سریالی نمیکردش شروع به زمزمه کردن متن آهنگ شد و گوشای لیتل رو نوازش داد :
_Oh let  it be, let it  be, let it be known....
Hold on... Don't go!
بزار آشکار شه...
دست نگهدار.. نرو!
تهیونگ هم شروع به همخوانی کرد و بدنشو با عشوه حرکت داد.... انگار که مشغول سواری گرفتن از چیزی بود!
_ Touching and teasing me
Telling me no...
لمسم میکنی و میچشیم
و بهم میگی نه...
حالا هردو باهم میخوندن :
_ But this time i need to feel you!
ولی ایندفعه نیاز دارم حست کنم!
تهیونگ بدون هیچ حرفی پاهای خوش تراشش رو از هم فاصله داد تا جونگکوک کاک رینگ رو دور دیکش ببنده... خودشم هیچ نمیخواست به این زودی ارضا شه.
جونگکوک سرشو سمت دیکش خم کرد و بعد لیس کوتاهی که به بیضه های پسرک زد و گفتن اوم کش داری برای بی قرار کردنش کاک رینگ رو دور کلاهک قارچیه دیکش انداخت و از شنیدن ناله ی آروم تهیونگ غرقه لذت شد.
_ اممم... آه!
_ کوچولوی مستر به نظر خیلی بی قرار میاد...
_ لیتل اسلیو به شدت بهت نیاز داره مستر!... بیا و اذیتم نکن
جونگکوک بعد بلند شدن و برداشتن دوباره شلاق اشاره ای بهش کرد تا پشتشو بهش بکنه.
_ وقت تنبیه!
با اينكه میدونست قراره لذت ببره ولی چشماشو گرد کرد و با لحنی شاکی لب زد :
_ چی؟! تنبیه؟! ولی تهیونگ لیتل اسلیو خوبی بوده...
جونگکوک خودش دست به کار شد و   محکم بدون اجازه دادن بهش تا واکنشی نشون بده سریع باسنشو بالا داد و اولین ضربه ی شلاق با لپ باسن راستش برخورد کرد و بعد ناله ی عمیق  خودش و نگاه شیفته ی جونگکوک بود که داخل اون فضای دارک قابل تشخیص بود.
حالا ضربات شلاق یکی پس از دیگری روی تنش فرود میومدند.
_ اههه.. امممم... مستر این خیلی خوبه!
جونگکوک نیشخندشو عمیق تر کرد و ضربه ی بعدی رو محکم تر زد :
_ آره؟... لیتل اسلیو از ضربات محکم به باسنش خوشش میاد... یا از تکون خوردن و لرزیدن بوتش جلوی چشمای مستر؟

تهیونگ حالا تنها بیشتر تحریک شده بود و حس میکرد حتی با وجود کاک رینگ این کامه که کمی از دیکش سرازیره.
_لی...لیتل اسلیو عاشق مسترههه
جونگکوک شلاق رو گوشه ای پرت کرد و فک پسرو از عقب توی دستش محکم گرفت و فشرد.
از پشت توی پوزیشن داگی استایل دیکشو به بوتی سرخ و زخمی پسرک مالید تا نشونش بده دقيقا چه چیزی انتظارشو میکشه لب زد :
آهنگ رو بخون لیتل...
تهیونگ به سختی آب دهنشو قورت داد و با صدای لرزون شروع کرد:
_ Ride it!
We're all alone :)
Ride it :)
Just lose control!
برونش ( سواری بگیر)
ما کاملا تنهاییم :)
برونش :)
حالا جونگکوک دراز کشیده بود و در حالی که دیکش داخل سوراخ ملتهب پسرک ضربه میزد به تکون خوردن هاش و خوندن هاش گوش میداد.
هر لحظه جفتشون به نقطه ی اوجشون نزدیک تر میشدن.
_ جو.. جونگکوکککک... آه. وهمونجا مستر!
ضربات محکمش برق از سر تهیونگ پرونده بود و حالا حتی با وجود کاک رینگ شکم تهیونگ با کامش تزیین شده بود و سوراخش با کام جونگکوک :)

هنوز آهنگ در حال پخش بود :
_Ride it, ride it
Touch my soul
روحمو نوازش کن
_ Ride it, ride it
Let me feel you!!
بزار حست کنم!!
_ Ride it.
Turn the lights down low.
چراغ هارو خاموش کن
_ from head to toe
از سر تا پا
_ Ride it :')
برونش

پایان پارت 99

💕 اگر تهکوک ریل نیست پس ما زیبا ترین داستان عشق را خلق کردیم 💕
ببخشید بابت این همه تاخیر میدونم دیوثم و
Love you all  😔🤝

نویسنده 😈 E . K 😈

 YoUr PaiN Is My PleAsuRe Where stories live. Discover now