اول وت بده بچه
کامنت هم یادت نره بزاری!
آفرین حالا برو بخون.._____________________
_ کیم تهیونگگگگگگگگگ! این گوه هایی که ته ماهیتابه چسبیده چیههههههه!
با صدای تهیونگ همه حواسشون رو به اشپزخونه و دود سیاهی که ازش بیرون میومد دادن و به تهیونگ مو آبی جیغ کشان با حوله ی کوتاهش نگاه کردن که سمت در میدوید!
_جین هیونگگگگگگ! ببخشیدددد اصلا حواسم به سیب زمینی ها نبود!
جین ماهیتابه رو توی سینک گذاشت و شیر آب رو همزمان با پنجره رو باز کرد و هود رو روشن کرد : این چه سر و وضعیه!
تهیونگ همونطور که با سینی دود رو به بیرون هدایت میکرد گفت : سانی رو برده بودم حموم.
جونگ کوک با استرس وارد آشپزخونه شد و گفت : سانی رو بردی حموم؟
_ آره.
_ الان کجاست؟
_حموم دیگه! گذاشتمش توی وان تا آب...
به اینجا که رسید دوباره جیغ کشید و سمت حموم دویید که توی راه حوله ش به دستگیره ی در گیر کرد و زرتی افتاد!
اما از اونجایی که فعلا پسر عزیزش مهم تر بود بدون اهمیت بهش، کون لخت تا حموم طبقه ی دوم دویید و جیغ کشید : سانی عزیزمممم! دارم میام نجاتت بدمممممم!
جونگ کوک آهی از سر تاسف کشید و جیمین با خنده سرشو داخل آورد و گفت : هی کلوچه! ما پاییز اینجا دوربین وصل کردیم! اگه میخوای فیلم شوهرت که کون لخت داره مثل پنگوئن میدوئه توی گروهمون پین نشه 200 بزن به حسابم!
جونگ کوک :من میدونم با تو یکی چیکار کنم فقط صبر کن آقای کیم جیمین!
همین لحظه ها بود که هوسوک با یه جعبه شیرینی سر و کلش پیدا شد و با خوشحالی داد زد : فروختمششش!
جین :مغزتو؟!
جونگ کوک : فکر نمیکردم براش خریدار پیدا بشه!
جین : آره والا. اصلا باید به عنوان آکبند ترین مغز دنیا میزاشتن تو موزه!
جونگ کوک : کنار مغز انیشتین! کسی که از 7 درصد مغزش استفاده کرد و کسی که نتونست هیچ وقت از مغزش استفاده کنه!
جین : بی استفاده ترین مغز جهان!
جونگ کوک : زیرشم کپشن میزدن وقتی دعای خیر پدر و مادر پشت سرته!
جین : چه ربطی داشت!
جونگ کوک : نمیدونم فقط جالب میشد!
هوسوک پوکر به اونا نگاه کرد و گفت : تموم شد؟
جیمین : خیلی تاثیر گذار بود... حالا چیو فروختی؟
هوسوک : شرکتم رو!
BẠN ĐANG ĐỌC
📜Condition / شرط📜
Fanfictionشرط شماره ی 0 : دروغ گفتن ممنوع! 🚫 مثل اینکه (بابابزرگ جونگ این) حالا حالا ها قرار نیست بیخیال ما هفت تا بشه! این بار چه چیزایی انتظارمون رو میکشن؟ هیچ ایده ای ندارم.. ولی آیا قراره همون هفت نفر باشیم؟ اوه نه بیبی... مثل اینکه این بار مهمون داریم...