پارت 18

3.3K 726 371
                                    


لایک کامنت سابسکرایب یادتون نره بوس به کله ی کچلتون بریم سراغ پارت جدید 😂

(نویسنده این هفته رو 24 ساعته در یوتیوب گذرانده)

عع راستی اینبار زود تر آپ کردم :>♡ فقط چهار روز از آخرین آپ گذشته.

و دوباره راستی یادم اومد تشکر کنم و بگم مرسیییییییی که با وجود بد قولی هام و بی نظمی آپ و قلم بدم بازم حمایت میکنین.. 3>

عاح.. نمیدونین چقدر وت و کامنت هاتون بهم انرژی میده و خلاصه میگم.. هر صبح که میام و کامنتا رو میخونم روزمو می‌سازه ㅜ~ㅜ ♥

کاور هم اتفاقی توی گالریم پیدا کردم (و هیچ ایده ای ندارم که از کجا سیوش کرده بودم) ولی گفتم بزارم کاور دسته جمعی برای این پدر دختر عر بزنیم =>>>>>

_____________________________

غیر قابل قبول بود!
از نظر جیمین این وضعیت واقعا مضخرف و غیر قابل تحمل بود. البته به نظر تهیونگ و دوست پسرش انگار اینطور به نظر نمیومد.

همونطور که اون دو تا دور آتیش نشسته بودن و سانگوو، پسرک بدبخت رو با داستان هاشون هیجان زده میکردن، جیمین، جونگ کوک و نامجون ایستاده بودن و فکر های ناقصشون رو روی هم گذاشته بودن تا یه راهی برای جای خواب شبشون پیدا کنن.

جیمین : بالای درخت میتونی بخوابیم؟

جونگ کوک : جیمین عزیزم.. ما کوالا نیستیم!

نامجون : به نظرم بهتره روی شن ها نخوابیدم. معلوم نیست چه موجوداتی میتونن اونجا باشن.

و بلند تر اعلام کرد : کسی زیر انداز یا پتو با خودش آورده؟!

یونگی دست از نگاه کردن به هوسوک برداشت و گفت : من پتو دارم. ولی خیلی نازکه و یه نفره ست.

جین : منم یه پتوی مسافرتی دارم ک توی فرودگاه روی خودم کشیده بودم.

جیمین : باشه پس اینا رو پهن میکنیم زیرمون و هر کی یه سوییشرتی چیزی روی خودش میندازه. جونگ کوک. تو و جین هیونگ میتونین پهنشون کنین؟

جونگ کوک سر تکون داد و توی مدتی که داشتن زیر انداز ها رو پهن میکردن، جیمین و تهیونگ به سانگوو کمک کردن تا خودش رو با لباس های گرم بپوشونه و نامجون همراه یونگی رفت تا پوشک سوزی رو عوض کنن و به اون هم لباس های گرم بپوشونن.

وقتی همه چی آماده بود هوسوک مهم ترین سوال رو پرسید : خب.. الان به چه ترتیبی باید بخوابیم؟

همه به همدیگه نگاه کردن.
یونگی : خب.. با اینکه دلم نمیخواد اما من باید گوشه بخوابم. چون کریر سوزی رو نمیشه وسطمون بزاریم پس من گوشه ام ک حواسم بهش باشه.

جیمین : منم بعد از یونگی میخوابم.

هوسوک با تعجب ابرو هاش رو بالا داد و به این فکر می‌کرد که چرا دوست پسرش باید داوطلبانه کنار دشمنش بخوابه؟!
پس سریع گفت : منم پیش جیمین میخوابم.

📜Condition / شرط📜Where stories live. Discover now