پارت 35

2.4K 498 240
                                    

نامجون : اوه ما کلید دوم رو پیدا کردیم!

هوسوک : این دلیلی بود ک نباید چراغ قوه روشن میکردیم؟ ک شمع روشن کنیم؟ و کلید پیدا کنیم؟

یونگی : کدوم یکی از کارای بابابزرگ منطقی بود ک این یکی باشه؟

همه با سر حرف یونگی رو تایید کردن.
جیمین کلید رو بالای شمع نگه داشت تا باقی پارافين هایی ک بهش چسبیده بود کنده بشه : خب حالا کی این کلید رو نگه میداره؟

نامجون رو به جیمین کرد : حالا دو تا کلید داریم. به نظرم بهتره یکی محض احتیاط بمونه خونه ی تو و اون یکی هر وقت کسی خواست بیاد اینجا بهم بگه تا بهش بدمش.

جین صورتش رو جمع کرد : چرا کسی باید بخواد بیاد اینجا؟

تهیونگ هین بلندی کشید : باورم نمیشه! شما ها خیلی قدرنشناسین! آخه نگاه کنین به این خونه.. یه خونه ی مخفی بزرگ و مجهز به همه چی و یه ساحل شخصی و جنگل شخصی با کلی خوراکی مفتی توی کابینت هاش..

جیمین وسط حرف تهیونگ پرید : که البته هنوز نمیتونیم از کجا میان و بابابزرگ کدوم فروشگاه بدبختی رو طلسم کرده و غذاهاشو میدزده!

هوسوک : کاش من یه جادوگر بودم و خوراکی های مغازه هارو میدزدیدم..

یونگی : رژیم عزیزم! رژیم!

تهیونگ : بچه ها بچه ها. نکته اینه ک این خونه فوق العادس. اگه شما نمیخواینش من میخوامش! کلید رو بدین پیش من بمونه.

جونگ کوک به اعتراض گفت : تهیونگگگ! شاید من دلم نخواد بیام اینجا زندگی کنم.

تهیونگ : کی گفت بیایم اینجا زندگی کنیم؟
میتونیم هر تعطیلات بیایم یا هر وقت نیاز داشتیم یکم تنها باشیم. بیخیال کوکی! خودتم میدونی ک از شلوغی متنفری.

جین و نامجون به هم نگاه کردن وخوب میشد فهمید چه چیزی رو رد و بدل میکنن. پس نامجون گفت : راستش ما خیلی علاقه ای نداریم. تازه کلی کار سرمون ریخته و خیلی کم پیش میاد ک سرمون خلوت بشه.

یونگی از طرف هوسوک صحبت کرد و باعث شد هوسوک پشت سرش اداشو در بیاره : راستش منم فک نمیکنم خیلی دلم بخواد برگردم اینجا. به نظرم هممون موافقیم کلید دست تهیونگ باشه بیشتر نیازش میشه.

تهیونگ : ممنون.

بعد از سکوت نسبتا طولانی ای ک برقرار شد جیمین گقت : خب؟ یه چند تا کار دیگ باید انجام بدیم و بعد روح احضار میشه. بعدی میگه.. کسی ک بیشترین قرار رو داشته با کسی ک آخرین سکس رو داشته.. شماره ی 4؟نیپل هاشو بکشه!

یونگی پشت سرش رو خاروند و سعی کرد نگاهش به هوسوک نیوفته : عام آره فک کنم اون من و جیمین باشیم ک آخرین سکس رو داشته.. توی جنگل...

هوسوک شونه بالا انداخت و گفت : مطمئنم بعضیا با عقیم شدن مشکلی ندارن ک انقدر شجاعانه این کارو کردن!

📜Condition / شرط📜Où les histoires vivent. Découvrez maintenant