پارت 14

3.4K 720 236
                                    

این پارت خاصه و تنها دلیل نوشتنش این بود ک یادمه یسری از ریدر های گرامی گفته بودن دوست دارن راجب زندگی پدربزرگ بدونن و خب...
اینم عیدی من به شما :)
وت و کامنت یادتون نره..

____________________________


_ نمیدونم کار درستیه که اینا رو بگم یا نه ولی.. شما میدونین که پدربزرگتون فقط یه بار عاشق شد و اون..

تهیونگ جواب داد : یه پسر بود! آره میدونیم.

وکیل یون سر تکون داد : اوهوم. شما من رو میشناسین؟

جونگ کوک شیر موزش رو کناری انداخت : آقای وکیل پدربزرگ؟

_ در واقع من برادره جونگ این بودم!

نفس همه برای یه ثانیه حبس شد.

_ آره خب. کسی نمیخواد چنین حقیقتی رو یادآوری کنه چون من یجورایی عضو طرد شده ی این خانواده ام!

قضیه برمیگرده به خیلی سال پیش. وقتی همه ی ما نوجوون بودیم.
پدر پدربزرگتون...

جیمین نتونست طاقت بیاره و وسط حرفش پرید : ببخشید ولی... یعنی شما عموی پدر های ما میشین؟ ولی... ولی اصلا مگه میشه!

وکیل یون : عموی ناتنی. آره یجورایی میشه گفت. قضیه برمیگرده به خیلی سال پیش دبیرستان هیوسان (؛>).
پدر ما آدم خیلی بزرگی بود. از اقتصاد دان های مشهور دوره ی خودش. آدم خیلی سخت گیری بود و پدر سالاری توی خانوادمون حکم میکرد که ما هیچ وقت حق انتخاب هیچ چیزی رو نداشته باشیم.

موقع بدنیا اومدن پدربزرگتون، مادرش سر زا فوت میکنه و مادر من زن دوم این خانواده بود.

زمانی که جونگ این و ربکا و بقیه ی عمو زاده ها و عمه زاده هامون به دبیرستان میرفتن من راهنمایی  بودم اما دقیق یادمه.

عقد ربکا و پدربزرگتون همیشه بحث مورد علاقه ی  بین بزرگ تر ها بود.
اما جونگ این بی خبر از همه جا عاشق برادر نامزدش میشه و با شجاعت عجیبی بهش اعتراف  میکنه!
توی زمان ما این اتفاق شبیه این بود که یه فضایی به زمین اومده باشه!
اگه کسی می‌فهمید خون هر دوی اون ها حلال بود!

هیچ کس فکرش رو نمی‌کرد، اما در کمال تعجب بعد از یه هفته کیونگسو هم به پدربزرگتون اعتراف کرد و این بمب بزرگی بود که بین ما بچه های خانواده پیچیده بود!

هوسوک : اسم معشوقه ی پدربزرگ، کیونگسو بود؟

وکیل یون سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد و ادامه رو تعریف کرد : من و ربکا..

نامجون با خجالت بین حرف وکیل پرید : ببخشید ولی واسم یه سوال پیش اومد.. چرا ربکا؟ یعنی.. خب خیلی اسم عجیبی عه.

جین به جاش جواب داد : چون مادر ربکا دختر یکی از مقامات بالای فرانسه بود که می‌خواست حتما اسم یکی از بچه هاش اسمی غیر کره ای باشه.

📜Condition / شرط📜Donde viven las historias. Descúbrelo ahora