پارت آخر .

2.4K 447 238
                                    

_ سوپرایز!!!

یونگی با ترس چند قدم عقب رفت و گفت : فاک!

تهیونگ دستش رو سمت گوشای سانی برد : بیتربیت!

هوسوک اول جلو اومد و کیک مشکی رنگی رو روبه‌روی صورت بهت زده ی یونگی گرفت : تولدت مبارکککککک!

یونگی : واو! از کی داری واسش برنامه ریزی میکنی؟

نامجون از گوشه ی هال در حالی که لم داده بود دست تکون داد و گفت : کار منه!

یونگی که بیشتر از دیدن مهمونی ای که براش راه انداخته بودن سوپرایز شد گفت : جدی؟ تو؟! اینجا آخر زمانه!؟

تهیونگ با هیجان بالا پایین پرید : نهههه! ولی نزدیکشهههه! امشب میخوایم کلی کارای..

جونگ کوک محکم به باسنش لگد زد و گفت : خفه شو تهیونگ! بچه اینجاست!

سانی هوفی کشید و رو به سوزی هیجان زده گفت : تو اینا رو باور میکنی؟!

سوزی دست تفیش رو سمت سانی آورد و گفت : لبلم بلین تلمرررر!

سانی زیر گوش تهیونگ گفت : دیدی! حتی سوزی هم میشناستتون!

جیمین روی زمین نشست و داد کشید : کودکان زیر 18 سال میرن اتاق بالا! زود باشین زود باشین! اینجا دیگه جو بزرگونس!

سانی، دختر بچه ی کنارش رو بغل کرد و گفت :باشه خودم میخوابونمش! طبق دستورات! هدفون میزارم و با همون میخوابم! آپا ته ته وقتی کارتون تموم شد خودتون منو تا ماشین کول کنین! شب بخیر!

جین و جیمین : شب بخیر!

بعد از رفتن بچه ها جین دست یونگی رو از تو کیک در آورد و جلوی چشمای متعجبش، انگشتاش رو توی دهنش برد و شروع کرد به لیس زدنش!

یونگی : یا جدمون جونگین! اینجا چخبره!

جیمین هوفی کشید و گفت : یه برگه ی کوچولوی دیگه مثل اون چهار تای آخری پیدا کردم و حدس بزن چیشد؟
جونگین جان دستور داده با یه مشت ویاگرا تولد بگیریم برات و بلولیم تو هم!

نامجون : وایسا ببینم.. چی؟!

جین : تو به ما نگفتی قرص ویاگرا در کاره! گفتی فقط قراره با هم لاس بزنیم و کیص بریم!

جیمین : اگه میگفتم باید ویاگرا بخورین و با هم سکس کنین میومدین؟

جونگ کوک و هوسوک همزمان گفتن : نهه!!

جیمین لبخند زد : خب دیگه پس وا بدین! توی شربت هاتون نفری دو تا قرص ویاگرا بود! الاناست ک اثر کنه!

یونگی خندید : من ک ویاگرا نخوردم! از بگا دادنتون قراره لذت ببرم!

هوسوک نگران گفت : خب.. خب.. میدونم سوال مسخره ایه ولی.. کیا.. سوراخشون.. آمادس؟

📜Condition / شرط📜Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin