پارت 21

3.5K 739 168
                                    

جیمین خودش رو کش داده بود و همونطور که با زبونش صدای تیک تاک در می‌آورد و خیره به سقف، به فکر فرو رفته بود.
چیزی که توی آیینه ی رختکن دیده بود از ذهنش بیرون نمی‌رفت.
یعنی واقعا این اتفاق افتاده بود؟

چیزی که توی اون آیینه دیده بود،
هوسوک و یونگی که سر انتخاب اتاق با هم دعوا می‌کردن و وسط دعوا اونقدر به هم نزدیک شدن که نفس هاشون روی صورت همدیگه پخش می‌شد و تهش به یه بوسه ی طولانی کشید..

با بلند شدن صدای هوسوک، جیمین چشماش رو محکم روی هم فشار داد و توی ذهنش احتمال واقعی بودن این واقعه 50 درصد کاهش یافت :

گفتم تختتو از تخت ما فاصله بده یونگییییی!!

یونگی با شیطنت تختش رو نزدیک تر برد تا جایی که کاملا به هم چسبیده بودن و حالا سه تا تخت یه نفره ی توی اتاق تبدیل شده بودن به یه تخت سه نفره!

وقتی جیمین حس کرد با نزدیک شدن های هوسوک کم کم داره از تخت میوفته، به ناچار نیم خیز شد و به یونگی که تلاش می‌کرد به هوسوک بچسبه نگاه کرد : من دارم اینجا سعی میکنم بعد از سه روز عذاب آور تحمل شما سگ و گربه ها  کپه ی مرگمو بزارم! پس میشه لطفا این ادا بازی هاتون رو ببرین یه جای دیگه؟!

با آروم شدن و سکوت ناگهانی سپ ایش بلندی گفت، پتو و بالشش رو برداشت و سمت دیگه ی تخت که تقریبا خالی شده بود خودش رو پرت کرد!

یونگی بالاخره دست از تلاش و شیطنت برداشت و صاف سر جاش خوابید که با این کارش باعث آرامش روانی هوسوک هم شد!

اولین شبی که جیمین توی اون خونه خوابید برخلاف بقیه ی پسر عمو هاش، افتضاح بود!

از ساعت 11 شب تا صبح فرداش جیمین سه تا خواب مسخره دید و هر بار با وضعیت خیلی بدی از خواب پرید.

اولین خواب مربوط به چیزی بود که توی آیینه بود. این که یونگی و هوسوک دوباره برگشتن پیش همدیگه. و جیمین توی خونه ی اول پدربزرگ که تبدیل به خرابه ای پر از گرد و خاک شده بود، تنها مونده.

دومین خواب درباره ی تهیونگ و جونگکوک بود که به خاطر صمیمیت جیمین با تهیونگ، دعوای بزرگی کرده بودن و در نهایت تهکوک با پسرشون از خونه ی جیمین رفتن و خونه دوباره تبدیل به یه خونه ی فراموش شده پر از گرد و خاک و تاریک شده بود و جیمین تنها مونده بود.

و سومین خواب که بدترینشون بود درباره ی همه ی اونا بود. هوسوکی که توی چشم های جیمین خیره شد و گفت که هیچ وقت دوستش نداشته.
یونگی ای که گفته بود جیمین فقط یه بازیچه بوده.. یه جایگزین.
تهکوک که گفتن یه آدم اضافه بوده، هیچ وقت اون رو دوست خودشون نمیدونستن و نامجون و جین هیونگ که فقط پوزخندی زده بودن و اصلا اون رو آدم حساب نکرده بودن. و مثل بقیه ی خواب ها در نهایت همه ی اون ها جیمین رو ترک کردن و توی اتاق سوخته ی همدلی تنهاش گذاشتن..

📜Condition / شرط📜Where stories live. Discover now