پارت 34

2.1K 531 206
                                    


جین هیچ وقت تو عمرش انقدر فحش نداده بود..

تهیونگ کثیف ترین آدم روی کره ی زمین بود! کل اتاق پر از لباس های برعکس و کثیف اون بود و کمد لباس هاش پر از جلد خوراکی و اسنک بود که جین مطمئن بود وقتی کوک مجبورش کرد اتاقش رو مرتب کنه اونا رو اونجا چپونده بود.

_ چطوری یه نفر میتونه انقدر آشغال تولید کنه؟! حتی اینجا هیچ مغازه ای هم نیست.. یعنی این همه خوراکی و اسنک رو توی کابینت های اینجا پیدا کرده؟ لعنتی!

وقتی کار کمد ها تموم شد، جین آهی کشید و عرق روی پیشونیش رو پاک کرد. موهای جلوی صورتش خیس شده بود و رو مخش رفته بود پس تصمیم گرفت یکی از کش موهای تهکوک رو کش بره تا از اون همه شلختگی در بیاد.

اون تقریبا کل اتاق رو گشت. تمام کشو ها و قفسه ها اما هیچی پیدا نکرده بود تا اینکه چشمش به یه کمد کوچیک بالای تخت خورد.

روی تخت پرید و درش رو باز کرد. با دیدن وسایل عجیب و غریب اونجا آهی کشید و خواست درش رو ببنده که چشمش به چند تا شمع افتاد :اوه این بدرد میخوره. داشتم از چراغ قوه ی قرمز رنگ خسته میشدم!

و شمع ها رو بیرون آورد و وسط اتاق گذاشت. نگاهی به ساعت انداخت. تا نیم ساعت دیگه باید نامجون می‌رسید..

...

نامجون گاز دیگه ای به اون غذای عجیب و غریب و خوشمزه زد و گفت : وقتی گفتی میخوای با آووکادو و گوشت خرگوش غذا درست کنی فکر کردم داری مسخره میکنی!

یونگی شونه بالا انداخت.

تهیونگ : جین چرا نیومد؟

جونگ کوک به جای نامجون جواب داد : چون باید درو برامون باز می‌کرد که بریم تو خونه.

هوسوک : البته لازم هم نیست. من یه کلید پیدا کردم که اگه اشتباه نکنم برای دروازه باشه!

نامجون : البته یه دلیل دیگه هم داشت. اون داره اتاقا رو مرتب میکنه تا زودتر گناه تنبلیش رو از بین ببره.

یونگی رو به نامجون گفت : گقتی رنگ موهای من و تو برای اینکه با گناه هامون مبارزه کردیم به رنگ طبیعیش برگشته ولی.. خب این چه فایده ای داره؟

نامجون : هر کی موهاش به حالت عادی برگرده میتونه بیخیال بقیه ی شایعه ها بشه و بره. فک میکردم بهتون توضیح دادم.

همه سکوت کردن.

جیمین اخم کرد : این.. برای من سخت میشه.

نامجون آه کشید : من و جین فردا برمیگردیم..

و دوباره سکوت. جو سنگینی بود و نامجون حس عذاب وجدان داشت اما میدونست قرار نیست تصمیمش رو عوض کنه پس فقط منتظر ریکشن بود و هوسوک : پس.. موفق باشی؟

نامجون : همین؟ شما مشکلی ندارین؟

یونگی : فک نکنم. چه مشکلی؟ما هم زودتر یه فکری به حال خودمون میکنیم.

📜Condition / شرط📜Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz