پارت 39

1.9K 415 97
                                    

خبببب خبببب
گفتم ک یکی دیگ هم آپ میکنم :)

وت و کامنت یادتون نره بچزززز

______________

_ دکمه ها کار نمیکنن

تهیونگ گفت و نفسش رو با صدا بیرون داد و خودشو روی تخت پرت کرد.

جیمین با پاش روی زمین ضرب گرفت : من مشکلی ندارم ک جدا از بقیه باشم. اینجوری نیست ک مثل تو شوهرم اونطرف باشه. مشکل اینه ک نمیدونیم چند روز قراره اینجا باشیم و حتی نمیتونیم بهشون خبر بدیم تا نگرانمون نشن.

وقتی جوابی از تهیونگ نگرفتم سرشو بالا آورد و بشکن زد : هی کجایی؟ حواست با منه؟

_ اوه معذرت میخوام. داشتم فکر میکردم چجوری میشه به کوک خبر بدم حالم خوبه. اینجا باید یه راهی به بیرون داشته باشه.

_ خب اینجا زیرِ زمینه پس پنجره ای در کار نیست. و تلفن هم کار نمیکنه. کانالی هم نیست ک بتونیم از طریقش ارتباط برقرار کنیم.

تهیونگ روی تخت دراز کشید : هیچ ایده ای... صب کن ببینم...

...

یونگی لیوان آب رو جلوی کوک گذاشت : نگران نباش مطمئنم هر دو حالشون خوبه. درسته پدربزرگ چیزای عجیب و غریب زیاد داره ولی هیچ کدومشون خطرناک نیست.

کوک آب رو سمت لب هاش برد و همزمان گفت : آره حتما! مث شایعه های سال پیش ک اصلا هم خطرناک نبود! اینکه آدم کور بشه یا تو حموم زندانی بشه!

یونگی : خب من تلاشمو کردم تا آرومت کنم. تقصیر خودته ک زیادی حق میگی!

کوک عاح کشید : ببخشید. میدونم داری سعی میکنی نگران نباشم ولی ما توی اون وضعیت اون دو تا رو ول کردیم. دیدی ک موهاشون چجوری دیوانه وار رقص نور میزد. اگه بلایی سر همدیگه آورده باشن چی؟

یونگی : واقعا فکر نمی‌کنم مشکلی پیش بیاد. تهیونگ مراقب جیمینه. ولی مشکل اصلی اینه ک تو اوکی ای ک اونا با هم سکس کنن؟ میدونی که جیمین چطوریه.. من تقریبا مطمئنم وقتی داشتیم از سیاهچال بیرون میومدیم اونا داشتن زبونشون رو توی حلق هم فرو میکردن! و میدونی ک اگه جیمین باز هم هورنی بشه باید دوباره انجامش بدن.

کوک لیوان خالی آب رو بالا برد اما وقتی دید خالیه کلافه دوباره پایین آوردش : فک نکنم مشکلی با این قضیه داشته باشم. یعنی.. مشکل که دارم صد در صد ولی وضعیت جیمین فرق داره.

یونگی : هوم.

کوک : هوم..

برای چند دقیقه دوباره سکوت بدی بینشون شکل گرفت، تا اینکه صدای ناله ای از گوشی یونگی بلند شد!

کوک : اوکی وات د فاک! داری پورن نگاه میکنی؟!

یونگی صورتش رو جمع کرد : چی! ن! هوسوک بیدار شده.

📜Condition / شرط📜Donde viven las historias. Descúbrelo ahora