Part 7

212 20 2
                                    

هری با عصبانیت تو هاگوارتز قدم میزد و دراکو پشتش. هرماینی به دفتر رسیده بود و پشته دره دفتره اسنیپ گیج و مبهوت منتظره رون بود. هری بهش رسید و سلام کرد.
ه: سلام. چیزایی که شنیدم درسته؟
هرما: سلام. هنوز خودمم نمیدونم. منتظرم رون برسه.
د: اونا خیلی بچن. مطمئنم به قصد خاصی اینکارو نکردن.
ه:شت. رون داره میاد، چقدر عصبیه
رون با عصبانیت به سمتشون میومد و اخمه غلیظش مو به تنه همه سیخ کرد.
ه: رون من مطمئن پیو اینکارو نکرده. حتما اشتباهی شده.
ر: بهتره همینطور که تو میگی باشه هری.
رون با غضب از همشون گذشت و وارد دفتر شد. همه با استرس روی صندلی رو به روی اسنیپ نشستن.
د: سلام پرفسور. میشه توضیح بدید چه اتفاقی افتاده؟ پیو کاره بدی کرده؟
پرفسور اسنیپ که حالا پیر شده بود و ریشی به بلندیه اباش داشت روی صندلی نشست و جواب داد
پ.اس: متاسفانه بله.اما نمیدونیم که این پیشنهاده اسکای بوده یا اسکورپیوس
ر: دختره من هیچوقت اینکارو نمیکنه. با خودتون چی فکر کردین؟؟ اون فقط ۱۱ سالشه.
رون با عصبانیت فریاد زد و هرماینی با گرفتنه دستش سعی کرد آرومش کنه.
هرما: با رون موافقم. اسکای هرگز چنین کاری نمیکنه. از طرفی اسکورپیوس همیشه علاقه و محبتش رو به خانواده ی ما اثبات کرده. به نظره من موضوع مشکوکه.
ه: منم همین فکرو میکنم. درسته اسکورپیوس کمی گوشه گیره اما قطعا منحرف نیست. اون اسکای رو مثل خواهرش دوست داره.
د: به نظرم داریم بچه هامونو به اشتباه بزرگی متهم می‌کنیم. پرفسور شما چی فکر میکنید؟
پ.اس: با اینکه شواهد کاملا علیه دوتا بچه هاست اما‌ من با حرف همتون موافقم. خودم شخصا به این موضوع رسیدگی میکنم اما تا مشخص شدنه این موضوع اسکای و اسکورپیوس حق ندارن با هم تنها باشن.
ه: اما اسکای تنها دوسته اسکورپیوسه. پسره من واقعا تنهاست شما با اینکارتون بهش آسیب میزنین.
پ.اس: متاسفم اما این برای نظم مدرسه واجبه
ه: واقعا که..همتون دیوونه شدید. هر؟ تو چیزی بگو به نظرت این از پیو بر میاد؟ اون تاحالا حتی به یه مورچه هم آسیب نرسونده اونوقت میتونه با اسکای همچین کاری کنه؟
هرماینی حالتی ناراحت به خودش گرفت اما تا اومد حرفی بزنه رون جواب داد.
ر: با احترامی که برات قائلم اما مسئله دخترمه هری. دوستیه ما به کنار ، دخترام تنها خط قرمزه منن.
دراکو با عصبانیت به رون نگاه کرد و چشماشو ریز کرد.
د: بلند شو هری. باید برگردیم.
ه: اما دراکو ما باید...
د: گفتم بلندشو. پیو کاری نکرده و این رو زمان اثبات میکنه. بهتره زوره الکی نزنیم. اما خوبه که آدم تو موقعیت های بد دوست و دشمنو بشناسه.
به رون تیکه انداخت و اونم در جوابش پوزخند زد
هرما: دراکو ما که دعوا نداریم. فقط نگران بچه هامونیم بعدم کسی به پیو تهمت نزده من باور دارم اون اینکارو نکرده و مطمئنم دختر خودمم بی تقصیره.
د: کاش شوهرتم مثل خودت بود هرماینیه عزیز.
دراکو دوباره تیکه انداخت. بینهایت روی اسکورپیوس حساس بود و صحبتای رون غرورشو خدشه دار کرده بود. پسدست هری رو گرفت و بلندش کرد.
د: ما میریم. امیدوارم هرچه سریعتر مقصر این داستان رو پیدا کنید. قطعا طرف دیگه مشتاقه عذرخواهی خواهد بود.
ر: حق با مالفویه. طرف مقصر باید عذرخواهی کنه.
رون حاضر جوابی کرد و ابرویی بالا انداخت. هری در‌جوابش ادامه داد:
ه: قطعا این اتفاق میوفته.
هری و دراکو از در خارج شدن. هرماینی پوفی کشید و دستشو رو چشماش کشید.
هرما: پرفسور ازتون انتظار دارم بچه ها کمترین آسیبو ببینن.
پ.اس: بهم اعتماد کن هرماینی من حلش میکنم. این برای خوده بچه ها بهتره.

چشم های مشکی ای به صحنه نگاه میکردو نیشخند میزد. با اینکه گوشه ی اتاق ایستاده بود اما از دید بقیه پنهان بود. خوشحال بود که تک تکه دوستی هارو بهم ریخته بود.

Darker of darkest Where stories live. Discover now