هری با اسنیپ تماس گرفت و گفت از نظرش منصرف شده و به دستور اسکورپیوس به صورت دست نویس هم نوشت
پیو: حالا با چوب دستیت تاییدش کن.
هری چوب دستیشو در آورد و زیرشو امضا کرد
پیو: بنویس تا پایان تحصیلش .
هری اطاعت کرد و نوشت پیو تا پایان تحصیلش تو هاگوارتز بمونه.
پیو: حالا پیمان ناگسستی ببند. که منو هیچوقت از هاگوارتز بیرون نمیاری تا وقتی خودم بخام
هری دستشوبه دست پیو داد و پیمان بستن.
ه: ارباب هری باید چیکار کنه؟ دستور جدیدی دارین؟
پیو: میخام اینو باور کنی که جای من تو هاگوارتز امنه. هیچوقتم نخای منو از اسکای جدا کنی.
ه: بله ارباب
پیو: و میخام با پدرم درست رفتار کنی و ناراحتش نکنی.
ه: بله ارباب
پیو: الانم وقتی رفتیم پایین عادی رفتار میکنی و بهش میگی باهام صحبت کردی و تصمیمت عوض شده.
ه: بله ارباب
پیو و هری بلند شدن و از پله ها پایین اومدن. سره راه به جولیان برخوردن و پیو با چشماش بهش فهموند موفق شده و اونم لبخند زد و باهم به پذیرایی برگشتن.
د: میسیز ریمورت. متاسفم بابت رفتاره همسرم اون فقط یکم رو پیو حساسه امیدوارم از ما دلگیر نشین.
ج: مستر مالفوی من نگرانی شما راجب پسرتونو درک میکنم نیاز به توضیح نیست. مستر پاتر؟ مستر مالفوی؟ اسکورپیوس خدمت شما من دیگه رفع زحمت میکنم
ه: لطفا صبر کنید.
هری گفت و جولیان به سمتش برگشت.
ج: بفرمایید
ه: جای پیو تو هاگوارتزه . من نمیتونم این انتخابو ازش بگیرم.
ج: اوه نظرتون عوض شد؟
ه: بله. با پیو که صحبت کردم نظرم عوض شد. اون میتونه از خودش مراقبت کنه و با سیستم امنیتیه هاگوارتز مطمئنم اونجا در امانه.
ج: مستر پاتر ممنونم بابت تصمیمتون . به شما این اطمینانو میدم که خودم شخصا از پیو مواظبت میکنم.
ه:به حرف شما ایمان دارم. مواظب پسرم باشید.
خم شد و گونه ی پیو رو بوسید.
ه: دوست دارم پیو. لطفا هیچوقت ازم ناامید نشو.
پسرش رو در آغوش کشید و اشک میریخت. این رفتار هری برای دراکو عجیب بود ولی برای جولیانی که متوجه داستان بود کاملا نرمال بود. روی تحت فرمان هری با روی حقیقیش درحال مبارزه بود و داشت سعی میکرد مقاومت کنه.
ج: عام...بهتره ما دیگه برگردیم.
د: اما کاش بیشتر میموندین.
ج: دوست داریم مستر مالفوی اما من به پرفسور اسنیپ گفتم زود برمیگردم. هرچی باشه پیو همراهه منه. اون بچه ی مهمیه.
د: از لطفتون ممنون پرفسور ریمورت. کاش بتونیم زحماتی که برای پیو میکشیدو جبران کنیم.
جولیان لبخند مصنوعی ای زد و دست پیو رو گرفت
YOU ARE READING
Darker of darkest
Fanfictionشاید بتونیم اتفاقات رو به تعویق بندازیم اما نمیتونم تغییرشون بدیم چون اتفاقی که باید بیوفته میوفته و ما فقط میتونیم از شدتش کم کنیم، مگر از مبدا تغییرش بدیم. فصل دوم darkest. در ادامه ی بازی با زمان اتفاقاتی در هاگوارتز رخ میده که سرنوشت همه رو به...
