Part 47

127 9 0
                                    

صدای جیغ هرماینی بچه هارو از خواب بیدار کرد. و همه به اتاق بغلی دویدن.
اس: مامان؟ چیشده؟
ه:نترسید اون کابوس دیده. هر؟ خوبی؟
هرما: نه..خودش بود. خونه ی مادر پدرت. هری اون تو خونه ی جیمز و لیلی بود.
هرماینی در حالی که میلرزید با ترس گفت.
ه: کی اونجا بود؟
هرما: همون زن. همون صدا. اون باهام حرف زد. بهم گفت جوابم تو سال ۱۹۹۰ عه. گفت اگر میخای بفهمی کی هستم به شبی برگرد که جیمز و لیلی کشته شدن و یوهو صحنه ی مرگشون اومد جلوی چشمم
د: این ممکنه فقط یه کابوس باشه.
هرما: نه. اون همه ی اطلاعاتشو همین شکلی بهم داد. تو خواب . اون خودش باعث شد چنین چیزی بیینم. ما باید سریعتر به عقب برگردیم.
آنا: وسایلمو آماده کردم مادر. هروقت بگید انجامش میدم.
اس: منم باهاتون میام.
هرما: نه اسکای. تو باید اینجا بمونی.
اس: نمیتونم. منم باید بیام.
هرما: عزیزم این بچه بازی نیست و خطرناکه.
اس: میدونم. به شرایط آگاهم.
هرما: نمیتونم روی دوتاتون ریسک کنم.
اس: مامان اگر شما در اصلاح بعد زمانی ناپدید بشید دیگه اسکایی وجود نداره. چون اصلا هرماینی ای وجود نداره. میخای بلایی که سره اسکایه واقعی اومد سره منم بیاد؟ میخای یه مشت خاکستر بشم؟ میخای بابا محکوم به دیدنه این صحنه باشه؟ اون همینطوری تمام خانوادشو از دست داده لطفا نزار مرگه منو به چشم ببینه.اون مرد لایقش نیست
هرما: من...دخترم...من نمیتونم اینو تحمل کنم
اس: بزار باهات بیام. حتی اگه قراره بمیرم میخام با خانوادم بمیرم.
آنا: مادر. اینبار حق با اسکایه. باید باهامون بیاد.
هرماینی به دختراش نگاه کرد و سرشو به مثبت تکون داد.
هرما: باید همین الان بریم. اگر میخاید دست نوشته یا خداحافظی ای بکنید همین الان انجامش بدید.
اسکای رو به اسکورپیوس برگشت و لباشو بوسید. همه بهشون نگاه کردن اما واضح بود که براشون مهم نیست.
پیو: اسکای. خواهش میکنم.
اسکورپیوس همچنان سعی میکرد اسکایو از رفتن منصرف کنه.
اس: میخام بدونی و هیچوقت یادت نره چقدر عاشقت بودم. تو برای من، از من برای تو دلیل تری.
اسکای هق هق کرد و اسکورپیوس سرشو بوسید و بغلش کرد.
پیو: قول میدم همه چیزو درست میکنم.
اس: فقط فراموشم نکن. به زندگیت بعد از من ادامه بده. دوست دارم پیو
هری و دراکو به هرماینی و هرماینی به اونا نگاه میکردن. همه از این خداحافظی ناراحت بودن. هرماینی از دوستاش خداحافظی کرد و دست آنابل و اسکای رو گرفت.
هرما: امیدوارم بازم ببینمتون ، دخترا بهم‌گوش کنید اولین مقصد واضحه اما وقتی برسیم تنها به ده سال قبل تر میتونیم سفر کنیم. متوجه شدید؟ در ضمن منو سفت بگیرید ممکنه واکنش های فیزیکی باعث بشه آسیبه جسمی ببینید.
اسکای و آنابل به حرف مادرشون گوش دادن و جفتشون به ۱۹۹۰ فکر کردن.بادی تو اتاق شروع به وزیدن کرد و اونا به عقب کشیده میشدن.
پیو: اسکای نه..نرو خواهش میکنم.
اسکورپیوس جلو رفت و دست اسکای رو گرفت
پیو: التماست میکنم نرو
پیو با اونا به عقب کشیده میشد. هری از پشت گرفتش و نگهش داشت
ه:پیو باید رهاش کنی.
پیو: نههههه...اسکایییییی
اس: پیووووو
اسکای با گریه اسکورپیوس رو صدا کرد و در کسری از ثانیه از دید همه محو شدن.
پیو: نهههه...اسکای..ن..نه
پیو با گریه تو بغل هری دستو پا میزد و رو زانوهای سستش مینشست

Darker of darkest Where stories live. Discover now