Part 36

162 9 3
                                    

روز جدیدی تو هاگوارتز شروع شده بود. همه سره میز نشسته بودن و صبحانه میخوردن.
پیو: دیشب تونستی خوب بخابی؟
اس: نه هنوز بابت غیب شدن و زمان زدگی احساس ضعف میکنم.
(زمان زدگی اصطلاحی بین جادوگران است که به منظور حال بد یا آسیب جسمی از بابت سفر از مکانی به مکان دیگر اتفاق میوفته مثل دریازدگی)
پیو:متاسفم. اما اگر دیر میجنبیدم اسنیپ پیدامون میکرد
اس: اشکالی نداره پیو. تقصیر تو نیست منم که ضعیفم
پیو: دفعه آخرت باشه اینو میگی. تو خیلیم قوی ای
داشتن صحبت میکردن که جغده هرماینی تو سالن پرواز کرد و نامه ای رو روی میز گریفیندور جلوی آنابل انداخت.
اس: هوف. میبینی که. فقط برای اون نامه میفرستن. باورم نمیشه که هنوزم از روشای قدیمی استفاده میکنن تا باهامون ارتباط برقرار کنن. لعنتی حتی الان پرفسورام با پرژکتور و آی‌پد بهمون درس میدن.
اسکای غرغر کرد و خودشو رو میز انداخت. آنابل نامه رو باز کرد و صدای هرماینی ازش بلند شد
هرما: سلام دختر عزیزم. امیدوارم از پس امتحاناتت خوب بر اومده باشی. متاسفانه امسالم نمیتونم کنارتون باشم اما براتون هدیه هاتونو تا کریسمس میفرستم. مواظب باباتون باشین. سلاممو به اسکای برسون و از طرف من ببوسش. راستی از آخرین باری که حرف زدیم گفتی اسکای پریود شده.  از طرف من بهش تبریک بگو و عذر خواهی کن که پیشش نیستم. ازت انتظار دارم مواظبش باشی. جفتتونو دوست دارم در اولین فرصت بازم برات نامه میفرستم.
نامه بسته شد و غیب شد همه برگشتن و به اسکای نگاه کردن که خودشو زیره میز قایم کرده بود.
و: او یکی اینجا وضعیتش قرمزه.
ویل گفت و کل سالن خندیدن. اسکای بیشتر خجالت کشیدو زیر ابای پیو خودشو مخفی کرد.
پیو: تنت میخاره ویل؟ یا دلت برای فاضلاب تنگ شده؟
و: دهنتو ببند پاتر این به تو ربطی نداره.
پیو: اوه شاخکاتو تکون بده سوسک سیاه.
اسکورپیوس دستاشو بالا سرش برد و ادا در آوردو یه جورایی تهدید کرد که میتونه دوباره به سوسک تبدیلش کنه. ویل و دین از جاشون پاشدن و چوب دستیاشونو سمت اسکورپیوس گرفتن.
آنا: بسه دیگه. خجالتم خوب چیزیه. سال اولیا دارن نگاتون میکنن مثلا شما ارشداشونین
دین به سمت آنابل برمیگرده و میخنده.
دی: لاوود جفتتون باهم پریود شدین؟ دوقلو های جدا ناپذیر.
آنابل دندوناشو رو هم فشار و به دین خیره موند.
دی: اوه البته یادم رفته بود. خاهرت خیلی وقته آدم حسابت نمیکنه. هرچی باشه اون یه اسلترینی عه و تو یه گریفیندوری. دشمنی این دوتا گروه قرن ها ادامه داشته.
آنا: اون دشمن من نیست و توام حق نداری راجب ما نظر بدی. اگه خیلی آدمی خودتو داداشتو جمع کن.
دی: دیگه داری اعصابمو خورد میکنی دختره ی بچ . بکش کنارو‌ به زندگی خفت بارت ادامه بده. مثه کاری که با فرد تو دسشویی میکنی.
جمعیت شروع به پچ پچ کردنو آنابل خجالت زده زیره نگاه دیگران آب میشد.
پیو: بشین سره جات دین.
دی: یه کلام از مادر عروس.
پیو: مجبورم نکن به زور متوسل بشم.
دی: اوهوع. زودباش به زور متوسل شو بابا
پیو خشمگین از جاش بلند شد و اسکای اباشو کشید.
اس: پیو نه. دعوا نکن.
اسکورپیوس توجهی نکرد و انگشت اشارشو تهدیدآمیز سمت دین گرفت.
پیو: گفتم بشین سره جات.
و: هیچکس از تو نمیترسه پاتر. زوره الکی نزن
ویل گفت و اسکورپیوسو بیشتر تحریک کرد. اون عصبی شد و هوا رو قاپید و اسپلی زمزمه کرد. ویل و دین باهم گلوشونو گرفتن و داشتن خفه میشدن.
اس: پیو. ولشون کن. تروخدا تمومش کن.
خشم وجود اسکورپیوس رو گرفته بود و مشتشو بیشتر فشار داد و ویل و دین از بی اکسیژنی در حال بنفش شدن بودن.
آنا: اسکورپیوس تمومش کن.
پ.م: مستر پاتر همین الان تمومش کن.
پرفسور مک‌ گوناگل به سمتشون میومدن. پیو دست دیگش رو به هوا پرتاب کرد و پرفسور مک گوناگل با شتاب به دیوار کوبیده شد. همه از جاشون بلند شدن و جیغ میزدن.
و:پ...پ...ا...ترر
ویل سعی کرد حرف بزنه که بیهوش شد.
آنا:اسکورپیوسسسسس
آنابل فریاد زد و پیو به خودش اومد و مشتش رو باز کرد و ریه های ویل و‌دین دوباره پر از اکسیژن شد.
پیو: من...من چیکار کردم؟
همه از پیو فاصله گرفتن و نگاهی نگران کننده بین پیو و آنابل ردو بدل شد.
آنا: تو...داشتی میکشتیشون.
پیو:من...من...نمیخاستم
پیو شوک زده به دورو برش نگاه میکرد. اون پرفسور مک گوناگلو به دیوار کوبیده بود و قصدجونه دوتا از همکلاسیاشو کرده بود. با استرس عقب عقب رفت. جمعیت با ترس بهش نگاه میکردن و فاصله میگرفتن. آروم آروم به سمت در میرفت
پیو: من نمیخاستم. نمیخاستم به کسی آسیب بزنم.
پیو گفت و از ترس پا به فرار گذاشت. اسکای دنبالش دوید و سالنو ترک کرد

Darker of darkest Where stories live. Discover now