Part27

195 16 3
                                    

ساعت ۱۲ شب بود. دره خونه ی رون و هرماینی با شدت کوبیده میشد. رون با بی حوصلگی از رو تخت بلند شد و به سمت در رفت
ر: حتی بدونه باز کردنه درم میتونم حدس بزنم کیه. درو باز کرد و دراکو و هری وارد خونه شدن
ر: دیدی گفتم.
د: کجاست؟ هرماینی کجاست؟
ر: خستم از سؤالای تکراریتون
رون وارد اتاقش شد و درو بست. هرماینی به پذیرایی اومد و با دراکو و هری مواجه شد.
د: اینا درسته؟ حرفایی که هری راجبه اسکای زد درسته؟
هرماینی با ناراحتی سرشو به مثبت تکون داد. دراکو شوکه روی صندلی نشست و هری هم کنارش نشست
ه: درا؟ خوبی؟
د: چطور تونستی این همه سال اینو ازمون مخفی کنی؟
هرما: این به نفعه همه بود.
دراکو با عصبانیت بلند شد و تو روی هرماینی ایستاد
د: انتخابش با تو نبوده بچ
ه: دراکو لطفا آروم باش
د: تو حق نداری همیشه رییس بازی در بیاری گرینجر.محض رضای خدا یکم مثل جادوگرا رفتار کن نه مثله یه ماگله گندزاده
دراکو داد زد که رون با عصبانیت از اتاق بیرون اومد و چوب دستیشو زیره گلوی دراکو گرفت
ر: کافیه یبار دیگه زنمو با این لقب صدا کنی تا از رو این کره ی خاکی محوت کنم مالفوی.
ه: وای رون...لطفا آروم باشین همتون
هری با ترس و نگرانی گفت و دراکو در کمال ارامش نیشخند زد
د: تو؟ تو میخای منو بترسونی ؟ انگار یادت رفته کی جلوت واستاده.
ر: برام مهم نیست کی هستی. اصیل زاده ای یا یه بچه ننه ی لوسه پولدار. در حال حاضر تو تو خونه‌ی منی و ازت انتظار میره با زنم درست صحبت کنی وگرنه تاوانشو بد پس میدی. مطمئن باش از درده فگی بودن بیشتره.
هرما: هاه.روووون
هرماینی واکنش نشون داد و رون رو عقب کشید.دراکو دندوناشو رو هم فشار داد و رو به هری برگشت.
د: این دومین نشونه هری. بهت گفتم دوستاتو بشناس اما تو حرف خودتو زدی.
هرما: نه دراکو رون منظوری نداشت . اون فقط عصبی بود.
ر: اتفاقا خیلیم منظور داشتم. تو و اون دوست پسره عوضیت همیشه باید وسط زندگی ما میبودین. وقتی نوجوون بودیم میگفتین حسودم. وقتی داشتیم ازدواج میکردیم گفتین حسودم . لعنتیا الان بچه دار شدیم ولی شماها هنوز به حرف من توجهی نمیکنین و فکر میکنین حسودم. هربار هرماینی از مشکلاتتون نجاتتون میده ازش تشکر میکنید؟نه.. فقط مثه بچه ‌پرو ها ازش انتظار دارید. فاک به خودتونو زندگی مسخرتون. بابا ‌ولمون کنین. من چه اشتباهی کردم روزه اول تو کوپه ی توی لعنتی نشستم پاتر؟
هرما: رون لطفا.
ر: نه باید بگم. من خیلی به این موضوع فکر کردم. تو ریسکه اینو پذیرفتی که با اسکای به گذشته برگردی. تو تمام این مسائلو تنهایی حل کردی تو این همه سال غمه این موضوعو به دوش کشیدی. اینقدر قلب مهربونی داشتی که اسم بچه هامونو بخاطر اونا اسکای و آنابل گذاشتی. تو تنهایی از پسش بر اومدی نه من بودم نه دراکو و نه هری. تو بودی فقط تو. اونا باید ازت مچکر‌باشن و اگر نیستن میتونن گورشونو گم کنن. آلوهومورا
در خونه باز شد و دراکو سری تکون داد.
د: شاید پدرم آدمه دیکتاتوری بوده اما راجب تو‌درست میگفت گرینجر.
رون چوب دستیشو بالا آورد اما هرماینی متوقفش کرد.
هرما: فقط از اینجا برو دراکو.
اونا از در خارج میشدن که هرماینی هریو صدا کرد
هرما: هری؟
ه: بله؟
هرما: بچه هامون نباید تاوانه مشکلاته مارو پس بدن. امیدوارم این تاثیری رو رابطه ی اسکورپیوس و اسکای و آنابل نزاره.
ه:متاسفم هر. شاید این شکلی بهتر باشه.
هری و دراکو از در خارج شدن و با بیشترین سرعت از اونا فاصله گرفتن.
د: ما باید راجب پیو صحبت کنیم هری.
ه: موافقم.
د:باید برشگردونیم؟
ه: نمیدونم. باید فکر کنم.
د: اما اگر ما در خطر باشیم اولین جایی که دنبالمون میان خونمونه. پیو حتی در کناره ما هم جاش امن نیست.
ه: میدونم دراکو.
د: لعنتی انقدر نگو میدونم. یه ایده ای بده
ه: اگه ساکت باشی دارم فکر میکنم.
د: فاک
دراکو دستشو به فرمون کوبیدو به رانندگی ادامه داد.

Darker of darkest Where stories live. Discover now