Part 18

149 17 0
                                    

فضا دود آلود بود و تاریکی مطلق دیده میشد. تنها نور ماه بود که نمارو روشن میکرد.هری تو جنگل قدم میزد و به دورو برش نگاه میکرد.
ه: دراکو؟ برفی؟ هر؟ رون؟
تمام عزیزانش رو صدا میکرد و توی مه جلو میرفت. صدای جیغی شنید و از ترس پا به فرار گذاشت.هرچقدر سریعتر میدوید صدای جیغ بلند تر میشد تا که با دیدن صحنه ی رو به روش سره جاش میخکوب شد.
ه:ه..هر...هرمایییینییییی
فریاد زد و به جلو دوید. مردی درحاله چاقو زدن به هرماینیه ۱۷ ساله ی جوان بود و اون روی زمین افتاده بود و تو خونِ خودش جون میداد.
ه: هرررر...تو کی هستییی؟ تو با دوستم چیکار کردیییییی
مردی که چاقو به دست بود جلو اومد ‌و هریو بیشتر شوکه کرد. اون خودش بود. هریه ۱۷ ساله چاقو به دست بود و به هری ۳۲ ساله نیشخند میزد.
ه: تو...تو منی.
هری ۱۷ ساله خنده ای کرد و جواب داد
-من توام. تو منی. بابتش گریه نکن. اون لایقشه. اون بچتو کشت.
ه:چی؟ اسکورپیوس من؟؟
-اسم دختره تو اسکایه. متولد ۷ نوامبر ۲۰۰۸ . روی صورتش روی چشم راستش یه زخم عمیق داشت. چه شباهت جالبی. چشم راست اسکورپیوس کوره و چشم راست اسکای زخمی...برگرد هری . به گذشته برگرد و انتقام دخترتو بگیر.
ه: اما اسکای دختره هرماینیه. اسم پسره من اسکورپیوسه
هری ۱۷ ساله جلو اومد و تو چشمای هری ۳۲ ساله خیره شد.
-از هرماینی بپرس. اون بهت جواب میده.
صدای فریاد اسکورپیوس بلند شد
پیو: باااااباااااا
ه: پیو؟ پیووو

د:هری؟ عزیزم؟
هری با شتاب از جاش پریدو پسرش رو صدا کرد .
ه:پیوووو
تنش عرق کرده بود و میلرزید. دراکو گرفتش و سعی کرد آرومش کنه
د: عزیزم؟ خواب دیدی. تموم شد. من پیشتم
ه: درا..پیو..پیو کجاست؟ اون حالش خوبه؟
د: باید تو هاگوارتز خواب باشه
ه: منو ببر اونجا. بچم اونجاست. من باید برم اونجا
هری سراسیمه از تخت پایین اومد و دنباله لباساش میگشت.
د: هری ساعت ۴ صبه. اون بچه الان خوابه
ه: نه..باید بریم.پیو تنهاست
د: هری چت شده فقط خواب دیدی
دراکو شونه های هریو گرفت و تکونش داد
ه: هر..هرماینی. اون، اون کجاست؟
د: چه مرگت شده؟ میگم فقط کابوس دیدی.
ه: من باید باهاش حرف بزنم. اخخخخ
زخم سرش شروع به تیرکشیدن کرد و صدای پیو و ناله های آخره هرماینی تو سرش اکو میشد.
ه: نه اخخخ...کمکم کن.
هری با ناله گفتو دراکو از پشت بغلش کرد.
د: هیششش...آروم باش عزیزم آروم باش
ه: کمکککک...این درد دارهههه
د: استوپفای
(اسپل مختص به بیهوش کردن )
دراکو زمزمه کرد و هری تو دستش بیهوش شد
د: یعنی چه خوابی دیده که اینقدر بهم ریخته. ؟
زیر پای هری رو گرفت و از رو زمین بلندش کردو روی تخت درازش کرد.
د:هریه بیچاره. یک هفتست کابوس میبینی .چی به سرت اومده. این مسائل اخیر داره تورو از بین میبره .
صورتشو نوازش کرد و رو زخمشو بوسید. کنارش دراز کشید و
پتو رو روش کشید و به خواب فرو رفت.

هممون خوب میدونیم وقتی زخم سر هری درد میگیره اتفاقای خوبی نمیوفته

Darker of darkest Where stories live. Discover now