Part 42

184 11 8
                                    

اسکای و آنابل و پیو وارد اتاقه کاره دراکو شدن. تابلو ها یه گوشه بودو رنگا پخش و پلا بود. مشخص بود که تو این مدت دراکو هم اوضاع خوبی نداشته چون اون‌عادت داشت اتاقشو به منظم ترین شکل ممکن بچینه.
هرما: دخترا؟ نمیخاین راجب مسائلی که تو خونه بحثش شد حرف بزنید؟ من ازتون توضیح میخام
آنابل و اسکای خجالت زده روی صندلی های کهنه ی اتاق نشستن.
آنا: متاسفم مامان. من میدونم این کار درست نیست و احتمالا عمه جینی رو عصبی میکنه اما منو فرد باهم خوبیم. من دوسش دارم.
هرماینی به گردن آنابل دست کشید و با ناراحتی جواب داد.
هرما: اون اینکارو باهات کرده؟ باهات با خشونت رفتار میکنه؟
آنابل سکوت کرد و سرشو پایین انداخت.
هرما: دخترم سکس داشتن تو سنه شما توی این زمان دیگه چیزه غیره عادی ای نیست .تنها نگرانی من از بابت آدمه مناسبشه
آنا: متاسفم. نمیخاستم ناامیدت کنم.
هرما: تو نا امیدم نکردی عزیزم.اگر فردو دوست داری و باهم خوبین من مشکلی با رابطتون ندارم ولی اگر اذیتت میکنه یا آدم پرخاشگریه باید بهم بگی. تو دختره منی هیچکس حق نداره تورو مجبور به کاری بکنه.
آنابل با بغض هرماینی رو بغل کرد
آنا: متاسفم مامان . من خیلی احساس تنهایی میکردم. اسکای هم همیشه با پیو بود من هیچکسو نداشتم که باهاش حرف بزنم. حتی هاناهم درگیره خودشه. نمیدونستم باید به کی بگم.
هرما: اشکالی نداره عزیزم. من درستش میکنم. تو هنوز منو پدرتو داری. مطمئنم اسکای از ناراحتی تو خوشحال نمیشه. درست میگم اسکای؟
هرماینی دستشو سمت اسکای دراز کرد و اون جلو‌اومد و مادر و دختر ها همو در آغوش گرفتن.
اس: متاسفم که ازت غافل شدم. فکر میکردم بهم نیاز نداری.
آنابل فین فین کرد و اسکایو بغل کرد.
آنا: همیشه بهت نیاز دارم. تو منی. ماها دوتا از همدیگه ایم. شاید شکل هم نباشیم اما جفتمون یجوریم.
پیو با دیدن صحنه ی رو به روش خوشحال شد و در سکوت یه گوشه نشست.
هرما: اما راجبه شما دوتا. چیزی بینتونه؟
اسکای خواست صحبت کنه که اسکورپیوس جواب داد.
پیو: نه خاله هرماینی چیزی بینه ما نیست. ما فقط دو تا دوست صمیمی ایم.اون صحنه ای که دیدین بخاطر این بود که شوخی میکردیم. چون سریع غیب شدیم تعادلمون بهم خورد و افتادیم رو هم.
هرماینی رو به اسکای نگاه کرد تا جوابشو بشنوه
اس: درسته. ما فقط تعادلمون بهم خورد
اسکای با ناراحتی گفت و سرشو پایین انداخت. هرماینی متوجه تغییر مودش شد اما چیزی نگفت.
هرما: باشه ممنون که توضیح دادین. حالا بهم بگو پیو چه اتفاقی تو هاگواتز افتاد؟
اسکورپیوس همه چیزو برا هرماینی تعریف کرد و اون حسابه کار دستش اومد.
هرما: هوف. بسیار خب. بعدا به این مسائل رسیدگی میکنم. فقط برای رون یه جغد میفرستم تا بگم همتون پیشه منین. الان باید راجب مسئله ی مهم تری باهاتون صحبت کنم


داریم تازه به قسمتای مهم نزدیک میشیم
دراری هم بخاطر حضور دپرسنت ها باهم مشکل داشتن از اینجا به بعد باید خودتونو آماده ی اسمات بکنید😂

Darker of darkest Where stories live. Discover now