Part 11

177 20 1
                                    

ج: همه چوب دستیاشونو بزارن رو میز. یادتون باشه برای انجام این افسون باید به چیزی که میخاید فکر کنید. مثلا اگر میخاین یارتونو به کتاب تبدیل کنید باید به اون کتاب فکر کنید.
ها: یارمونو؟ باید اینو رو خودمون انجام بدیم؟ اما این خلاف قانونه هاگوارتزه
ج: هانای عزیزم نگران نباش من اینجام تا اگر به موش تبدیل شدی بتونم دمتو از بین ببرم
جولیان به شوخی گفت و رو به باقی بچه ها کرد و اسپل رو روی بورد نوشت و روی آی‌پد هاشون نمایان شد
‏salvio hexia , protego totalom
همه رو به هم شروع به تکرار اسپل کردن. ویل با قدرت تلفظش میکرد . دوست داشت چیزی که تو تصورشه رو روی پیو ی بیچاره پیدا کنه. صدای تو سره اسکورپیوس دوباره فعال شد
ج: وقتشه اسکورپیوس . باید خودتو اثبات کنی
پیو : اما من نمیتونم
فکرش رو بلند به زبون آورد و باعث شد ویل با نیشخند جواب بده.
و: معلومه که نمیتونی. تو الکی تو این مدرسه مشهوری اونم بخاطره داستانه جنجنالیه باباهاته. وگرنه تو هیچی از خودت نداری .
جمله ی ویل غروره پیو رو قلقک داد پس چشماشو بست و اسپل رو زمزمه کرد.
و: چیه فکر کردی انجامش دادی؟ صبر کن . این شاخکا چیه؟؟ اوه مای گادددددد
اسکورپیوس چشماشو وا کرد و دید ویل به یه سوسک بزرگ و زشت تبدیل شده و رو به روش نشسته.
هانا: جیغغغغ یه سوسک تو کلاسههههه
هانا فریاد زد و باعث شد همه به گوشه ای از کلاس برن و پناه بگیرن.
ج: براوو. همینه اسکورپیوس
جولیان دست زد و پیو رو تشویق کرد. جلو تر اومد و سره میزش ایستاد.
ج: میبینم که سیاه و بو گندو شدی ویلیام. بچه ها نترسید این همون ویله مشهوره خودتونه.
همه به ویل نگاه کردن و خندیدن. اسکورپیوس لبخند زد و از تشویق ها خوشحال شد.
ج: این پسر تونست اسپلی به این سختی رو بدون چوب دستی در کمتر از ده دقیقه اجرا کنه. براش دست بزنید اسکورپیوس جزوه همون ۱٪ جادوگرای توانمنده.
کل کلاس براش دست زدن و اسکورپیوس از شوق لبخند دندون نمایی به لب داشت. به بچه ها نگاه میکرد که تحسینش میکردن و اینبار کسی قصد اذیت کردنشو نداشت. مابین تمام این افراد آنابل با نیشخند دست میزد اما پیو متوجه نشد چرا اینکارو میکنه. کلاس که ساکت شد آنابل از جاش بلند شد و شروع به صحبت کرد
آنا: باشه اون تونست انجامش بده اما منم تونستم
جولیان و تمام نگاه ها به سمته آنابل برگشت. هانا پشته آنابل پنهان شده بود و سعی میکرد خودشو بپوشونه.
ج: هانا...بیا بیرون عزیزم.
دخترکه معصوم به آرومی از پشته آنابل بیرون اومد. دوتا گوش کشیده ی پشمالو و دندون های خرگوشی در آورده بود.
آنا: من هانارو به خرگوش تبدیل کردم.
جولیان با دقت به هانا نگاه‌کرد. اون از خرگوش بودن فقط گوش ها و دندوناشو گرفته بود.
ج: باشه اما درست انجامش ندادی. اگر اسپلت بی نقص بود هانا کاملا خرگوش میشد مثل ویل که کاملا سوسک شده. البته از نوعه زشت و چندشش
ما بین صحبت هاش به ویل تیکه انداخت و ادامه داد
ج: برای تمرین خوب بود اما کامل نیست
آنا: چی؟ اوه کام عان ببین حتی دمشم داره.
هانارو به پشت برگردوند و دمه پشمالوشو نشون داد و اون دختر بیچاره بیشتر خجالت زده شد
ج: گفتم که. قابل قبول نیست اون یه خرگوشه کامل‌نیست بیشتر شبیه ترکیبی از بانی خرگوشه و مادرش لونا لاوگوده
آنابل پا به زمین کوبید و کتابش رو از رو میز برداشت.
آنا: شما بین دانش اموزا فرق قائل میشین. براتون جالب نمیشه اگه مادر پدرم در این باره بفهمن.
جولیان رو صندلیش میشینه و با چوب دستیشو بالا میگیره
ج:آلوهومورا
در کلاس باز میشه و جولیان رو به آنابل ادامه میده.
ج: راه باز جاده دراز. مطمئن میشم این ترم به هیچکدوم از کلاسای من نیای.
آنا: با کماله میل.
آنابل گفت و با چشم غره از کلاس خارج میشد حین رفتن سره میز اسکورپیوس ایستاد و نگاه غضبناکی بهش کرد.
پیو: آنا. باور کن من تقصیری ندارم.
آنا: خواهیم دید.
گفت و از کلاس خارج شد. پیو خودشو تو صندلی جمع کرد و سعی کرد جوری وانمود کنه انگار اصلا براش مهم نیست با اینکه سکوته پر سروصداش و بغض بی پایانش خلاف این رو اثبات میکرد.

Darker of darkest Where stories live. Discover now