بعد از سر زدن به مریض ها نوبت به روکسی رسید وارد که شدم دیدم یکی از پرستار ها داره به زور موهاشو شونه میکنه و اونم از درد چشماش رو بسته و لب هاشو بهم فشار میده
_هیی خانم اروم تر داره دردش میگیره
&مگه چیکارش میکنم اروم
_ بدین به من شما بریم به کارتون برسین
شونه رو با حرص داد دستم و رفت بیرون یه تیکه از موهاش رو به دستم گرفتم و اروم شونه کردم
+جانگ کوک!
از طرز صدا کردنم دلم قلنج کرد
_بله خانم کوچولو
+اون روز که تلفنت زنگ خورد
_خوب!!؟؟
+اون مرد کیه تو میشه؟
_اون پدر بداخلاق منه ولی خیلی وقت بنا به دلایلی باهم قهریم چطور؟!
+ه... همین طوری
_بفرمااا تموم شد خوب خانم کوچولو نقاشی هم میکشی؟؟
+بله ممنون بابت وسایل ها خیلی وقت بود نقاشی نکشیده بود....
حرفش با صدای گوشیم متوقف شد تهیونگ بود_بله ته
& بله و درد چرا با پسرا برنامه من رو بهم ریختین گمشو بیا دیگه
_من گفتم کار دارم ته
&کوک خودت میدونی و من فردا صبح اماده دم در خونه جیمین بای
تلفن رو قطع کردم برگشتم که با یه جفت چشم نگران بغض کرده رو به رو شدم و این نشون میداد صدای گوشیم بلند بود و روکسی همه رو شنیده بود
+می خوای جایی بری؟؟
_با دوستام یه مدت برم خارج از شهر
سرش رو انداخت پایین و با انگشت هاش مشغول شد دستمو گذاشتم زیر چونه اش و سرشو بالا اوردم اشک هاش دونه دونه میریختن
_هیییی چرا گریه سعی میکنم زود برگردم(اشکاشو با شصتم پاک کردم) دیگه نبینم اشک هاتو ببین چشمای قشنگت قرمز شدن
سرشو به معنای تایید بالا و پایین کرد و با استین چشماشو پاک کرد دارو هاشو بهش دادم و بعد به سمت در رفتم که یکی از پشت بغلم کرد دستای ظریفش رو دورم حلقه کرد و سرشو توی کمرم فشار داد
+قول بده زودتر برگردی
_قول میدم هفته دیگه تا دوشنبه اومدم
بعد ولم کرد و به سمت تختش رفت و منم رفتم بیرون
رفتار و احساسات این دختر همش رو به بهبود و این واقعا خوب بود از دوماه پیش که دیدمش زمین تا آسمون فرق کرده
به خونه رسیدم و اول رمز در رو عوض کردم و بعد شروع به جمع کردن وسایلم شدم

KAMU SEDANG MEMBACA
Psycho girl
Aksiهمه چی از روزی شروع شد که جونگ کوک وارد تیمارستان میشه.... کامل شده