روکسان
ساعت نزدیک به 12 شب بود که صدای رمز در اومد با سرعت خودمو به در رسوندم اما با دیدن چهره کوک همه نگرانی ها به سمتم اومد با چشم های ورم کرده و قرمز شده وارد خونه شد
+کوک چی شده چرا این وضعی هستی
_الا نه روکسان
+اخه نگران
یهو با خشم برگشت طرفمو داد زد :بهت گفتم ا ل ا ن نهههههه
بعد یکی از لیوان هاری روی میز رو برداشت و توی دیوار خوردش کرد از ترس روی زمین نشستم و چشمامو بستم و وقتی صدای در خونه اومد گریه ام رو آزاد کردم انتظار چنین رفتاری ازش نداشتمو و قافلگیرم کرد نمیدونستم چی شده در نتیجه بلند شدم که یهو بدترین درد عالم رو کف پام احساس کردم پایین پامو نگاه کردم که پر از شیشه خورده بود توی دوتا پام شیشه رفته بود
با کلی گریه خودمو به اتاقم رسوندم اخه گوشیم اونجا بودشماره نامجون رو گرفتم بعد از چندتا بوق صدای خوابالود یه ادم غریبه اومد با تعجب برگشتم به صحفه گوشی نگاه کردم که دیدم شماره هه سو رو گرفتم وای خدااااا درد امونم رو بریده بود و به ناچار شروع کردم به حرف زدن
+الو هه سو هق هق
&سلام روکسی چی شده
+میتونی بیای اینجا خیلی به کمکت احتیاج دارم
&این موقع شب؟!
+لطفا
& باشه الا میام
+رمز در ۹۷۵۲
با درد به پاهام خیره شدم که خون کل اتاق رو گرفته بود به احتمال زیاد باید بخیه میشد صدای در اومد و بعد صدای هه سو که صدام میزد
+من تو اتاقم بیا
وارد اتاق که شد با تعجب گفت:اینجا چخبره چرا خون ریخته
+کمکم کن پا گذاشتم رو شیشه ها
اومد طرفم و دست انداخت زیر زانوم و بلندم کرد از خجالت سرمو انداختم پایین و وقتی در خونه رو باز کرد هماهنگ شد با....
های گایز تعداد ووت ها خیلی پایین یکمی حمایت یکمی فالو کامنت کلا یکمی خوشحالم کنید دوستتون دارم ماچ بهتوننننن🥰😍
![](https://img.wattpad.com/cover/309104019-288-k119445.jpg)
YOU ARE READING
Psycho girl
Actionهمه چی از روزی شروع شد که جونگ کوک وارد تیمارستان میشه.... کامل شده