28

1K 84 4
                                    

کوک

روکسان رو روی تخت خوابوندم پتو رو روش کشیدم و کوتاه لبشو بوسیدم بیبی شیرین من به سمت حمام رفتم یه دوش گرفتم رفتم پایین تا به بقیه کار هام برسم وقتی رسیدم پایین متوجه شدم خونه بودی الکل میده چرا ؟!

شروع کردم بو کشیدن ببینم کجا بو قوی تر میشه به آشپزخونه که رسیدم به بطری الکلی که هه سو واسم اورده بود رسیدم البته بطری خالی

یعنی روکسان خورده؟!اگه خورده چرا خونه اینقدر بو گرفته یکم به اطرافم نگاه کردم دیدم کنار سینک ظرفشویی پاکت خالی قهوه افتاده از فکر خنگ بازی که دراورده چشمام ده تا شد با سرعت به سمت کتری برقی رفتم و محتوای توش رو بو کردم شتتتت قهوه درست کرده با الکل

بهتره برم یه چیزی از دارو خونه براش بخرم احتمال اینکه حالش بد بشه خیلیه سریع سیوچ رو برداشتم و راه افتادم با فکر اینکه رابطه اش توی عالم مستی بوده و با اختیار خودش نبوده ضدحال بدی خوردم مطمئنم وقتی هم بفهمه دیگه نگاهمم نکنه

یه نفس عمیق کشیدم و از فکر مرخرف بیرون اومدم دارو خونه دارو هارو گرفتم و برگشتم خونه با یه لیوان آب پرتقال رفتم تو اتاق و با جای خالیش مواجه شدم صدای عق زدنش از توی حمام میومد

در حمام رو باز کردم و رفتم کنارش اروم کمرش رو ماساژ دادم با گریه برگشت سمتم
+کوک هق هق ما چیکار کردیم

_هیششش آروم باش بزار هر وقت خوب شدی دربارش خرف میزنیم

+مگه چی توی قهوه بود دلم درد میکنه

_دختر خوب چیزی توی قهوه نبود با الکل قهوه درست کردی

خواست چیزی بگه که دوباره عق زد و بالا اورد اروم زیر بغلشو گرفتم و بلندش کردم گذاشتمش روی تخت قرص زد بارداری و قرص حالت تحوع رو بهش دادم سرش رو گذاشته بود روی پام و خوابش برد موهاشو نوازش میکردم و به چهره زیباش خیره شدم

کاش توهم همون حسی رو داشتی که من بهت دارم کاش
باید برمیگشتیم خونه چمدونمون رو جمع کردم و گذاشتم توی ماشین و بعد روکسان رو بغل کردم و گذاشتمش توی ماشین و پتو کشیدم دورش و راه افتادم ...

روکسان

چشمامو باز کردم اینجا کجا بود اِ اومدیم خونه روی تخت نشستم دیدم کوک رو کاناپه خواب چرا کنارم نخوابید با یاد اوری کاری که کردیم گوش هام داغ کرد از تخت اومدم پایین و پتو روی کوک کشیدم دلم واسه اینجا تنگ شده بود
کلی کار هم داشتم که انجام بدم سریع یه ناهار درست کردم

خودم خوردم و واسه کوک نگهه داشتم گوشیمو روشن کردم و به نامجون پیام دادم تا چندتا پروژه رو واسم بفرسته تا ترجمه کنم واسه فردا که میرم سرکار بدونم چیکار باید بکنم

دوست جونیا نزدیک به ۱۰۰ تا شدنیم یکمی کمک و یاری برسونید تا ۱۰۰ تا بشیم مرسی 🥰🥺

منتظر نظر های قشنگتون هستم 🥰🫂

Psycho girlDonde viven las historias. Descúbrelo ahora