9

1.2K 97 9
                                    

سوار ون شدیم و راه افتادیم توی راه شوگا مشغول توضیح دادن یکی از پرونده هاش بود و می خواست ببینه ما میتونیم حل کنیم یا نه(شوگا پلیس) که آخرم به مسخره بازی های جیهوپ ختم شد و شوگا با تاسف سر تکون داد و خودشو مشغول گوشی کرد
رسیدیم به ویلا و رفتیم داخل خودمو پرت کردم روی مبل
_وای عذاب الهی بهتون له له شدم دیگه باهاتون بیرون نمیام

ته پرید روی پام و در‌حالی که گونشون ماساژ میداد گفت

&شاتاب کوک پاشو وسایلتو جمع کن

از سرجام بلند شدم که ته از روی پام پرت شد پایین

وسایلمو گذاشتم توی یکی از اتاق ها

لباسمو عوض کردم و رفتم توی سالن دیدم جیمین در حال وصل کردن یه دوربین قدیمی به تلویزیون هست

_چه می‌کنی جیمی

گفت: فیلم دوران راهنمایی و دبیرستانمون هست می خوام ببینین چه فنچ هایی بودیم😂

هممون نشستیم دور همو و فیلم شروع شد از دقیقا اول تا اخرش منفجر شدیم از خنده از قیافه های تازه به بلوغ رسیدمون گرفته تا صدای مثل کلاغ و صورت های پر جوشمون

ازبس خندیده بودیم دلمون درد گرفت
شام رو خوردیم و هرکی رفت توی اتاق خودش

روکسانا:

کلافه دفتر نقاشی رو بستم و از پنجره به بیرون خیره شدم کاش کوک زودتر میومد دلم واسش تنگ شده در اتاق باز شد با فکر اینکه کوک سرمو برگردوندم که دیدم پرستار با یه پوزخند بهم خیره شده
&چیه فکر کردی دکتر جئون هه دختره خوش خیال (نزدیکم اومد و در حالی که با انگشت به سرم ضربه میزد گفت) اخه بیچاره اگه اونم باشه کی میاد عاشق یه دختر روانی تیمارستانی باشه

بعدم دارو هارو به زور توی دهنم کرد و رفت حرف هاشون مثل پتک توی سرم کوبیده میشد اشک هام یکی یکی راه خودشون رو پیدا کردن روی تخت خوابیدم و با کلی گریه خوابم برد

Psycho girlDonde viven las historias. Descúbrelo ahora