35

878 61 10
                                    

روکسان

وقتی به خونه رسیدم فهمیدم چه غلطی کردم اهههه روکسان دیونه دیونه دیونه(به سرخودم ضربه میزدم) تو اینقدر خنگی که یادت رفته از تنهایی میترسی خدااااا

رو زمین زانو زدم و به حال خودم زار میزدم من میترسممممم خداااا (در خونه زده شد) یاااااا بودای اعظم خودت به دادم برس فکر کنم بسکه خدارو صدا زدم خودش اومد امشب پیشم جوووننن

در خونه رو باز کردم اوهههه چه لیدی جذابی

+بفرمایید

&هی روکسان من تانیام خواهر کوچیکتر تهیونگ

+واییی سلام معجزه نه یعنی ببخشید تانیا بیا داخل

یسسسس خودشه خدایا دمت ته دیگ چاخلصتیم (چاکر+مخلص=چاخلص«ترکیب فوق سمی»)

روی مبل نشست سریع رفتم واسش هات چاکلت اوردم

+خوب چی شده اونی شما اومدین اینجا

&خوب اومدم یه مدت مزاحمت باشم اخه خونه تو به محل کار من نزدیک

+این عالیه کار خیلی خوبی کردم اومدی شام خوردی؟

&اوه بله ممنون

+پس بزار اتاقت رو اماده کنم تا اونجا استراحت کنید

اتاق مهمون رو تمیز کرده بودم یه نگاهی بهش انداختم عالیه
+اونیااا اتاقتون امادس بفرمایید

&اوه مرسی روکسان شب بخیر
(تعظیم کردم)+شبتون بخیر

اوفف دختر خیلی خوبی بود اما هیچ کدوم از رفتار هاش شبیه به تهیونگ مهربون و شوخ‌طبع نبود

واسه ناهار کوک چیکار کنم اها الا درستش میکنم صبح زود میزارم پشت در زنگ میزنم و الفرار
از فکر خودم ذوق کردم و دستامو زدم به هم و شروع کردم به درست کردن ناهار....

یه یک هفته ای میشه که کارم شده هر روز واسه کوک غذا بردن روزای اول از پسرا ساعت شیفت کوک رو دقیقا گرفتم و میدونستم کی ها میره کی ها میاد
شام رو پیچیده بودم و واسه بار هزارم خودمو توی آینه چک کردن خوب خوبه راه افتادم سمت خونه کوک
کلید انداختم و در رو باز کردم از حیاط رد شدم و رمز در رو زدم وارد شدم از اون روز تا الا خونه دیگه بهم ریخته نشده و تمیز بود
داشتم غذارو میزاشتم روی میز که یکی از پشت بهم چسبید

_یه خانم کوچولو رو گرفتم

از ترس توی جام پریدم و ضربان قلبم رفت روی ده هزار سرش رو بین موهام برد و نفس عمیق کشید
_دلم واسه این عطر تنک شده بود
منو چرخوند روبه روی هم بودیم اما سرم رو بالا نیاوردم و به دکمه لباسش نگاه کردم
دست گذاشت زیر چونه ام و سرمو بلند کرد به چشمای هم خیره بودیم دلم واسه این مشکی های نافذ تنگ شده بود

کوک فاصله امون رو پر کرد و یه کیس رو شروع کرد میون بوسه امون بود که دستشو از زیر لباس رد کرد و به سینه هام رسید

ناله ام رو توی دهنش خفه کردم و بجاش دستمو بین موهاش بردم
به تخت که رسیدیم هیچ کدوم لباسی نداشتیم و بوسه امون هنوز ادامه داشت هیچ کدوم قصد تموم کردنش رو نداشتیم از هم سیر نمیشدیم
روم خیمه زیر بود روی بدنم مارک میزد که جامون رو عوض کردیم و روی پاهاش نشستم که عوض سخت شدش به پوسیم خورد و از بزرگیش اهه کشیدم
_اره بیبی فکر کن توت باشه قرار چقدر ناله کنی واسم
حرفاش باعث میشد گوش هام داغ کنه عضوش و تنظیم کردم و اروم روش نشستم که کمرم رو گرفت و منو کامل نشوند روی
ناله ام با آهه غلیظ کوک هماهنگ شد و اون اجازه داد تا به سایژش عادت کنم

+اههه ددی خیلی بزرگه

اروم شروع به بالا و پایین کردم و کوک هم کمکم میکرد

اولین کامم رو که کردم دیگه نایی واسم نموند و ازم بیرون کشید

_داگ استایل سریع

به حرفش گوش‌دادم و داگ استایل شدم بی هوا وارد کرد که نفسم گرفت محکم توم میکوبید و بین حرکت هاش با اسپنک قافلگیرم میکرد وقتی دوبار کام کرد از بیرون کشید افتادم روی تخت اینقدر خسته بودم که نالی باز گذاشتن چشمام هم نداشتم کوک واسم قرص اورد و کمکم کرد بخورم و بعدش من رو برد حمام و تمیزم کرد و من همچنان توی وان سرمو گذاشته بودم روی سینه کوک و چرت میزدم ....

Psycho girlWhere stories live. Discover now