- آخه اصلا از کجا میفهمن!؟
تهیونگ دستی به موهاش کشید و با ناباوری سرش رو به دو طرف تکون داد.جونگکوک دسته های دوچرخه رو گرفت:
- اگه میدونستم که زودتر جلوش رو میگرفتم. دیدی بهت گفتم سوراخ کلید رو باید چسب زد!؟تهیونگ نفس عمیقی کشید:
- باورم نمیشه. دیگه اینجا انجامش نمیدیم!جونگکوک دستی به پیشونیش کشید و لب هاش رو جلو داد:
- خب کجا بریم؟ روی پشت بوم!؟تهیونگ سری تکون داد:
- یه فکری براش میکنم، تو فعلا این دوچرخه رو بده به من ببینم. برو بشین عقب.جونگکوک مکثی کرد و پلکی زد:
- من واقعا خوبم!- فرمون رو بده من و برو عقب.
جونگکوک نق زد:
- ولی من میخوام دوچرخه رو برونم!- امروز رو نمیرونی. بشین عقب. زود.
لحن تهیونگ در عین نرم بودن، دستوری بود. جونگکوک نفسش رو فوت کرد و فرمون جسیکای آبی رنگ رو به دست دوست پسرش داد.تهیونگ لبخند بزرگی زد و گونه پسر رو بوسید:
- آفرین پشمکی.جونگکوک نتونست جلوی ذوقش رو بگیره و با گرفتن دو طرف صورت پسر، محکم ولی کوتاه، لبهاش رو بوسید. تهیونگ لبخند زد و بعد از جدا شدن از جونگکوک، روی صندلی دوچرخه نشست:
- میرسونمت مغازه و بعد برمیگردم پیش آقای شو. ظهر هم میام دنبالت.جونگکوک دست هاش رو توی هوا تکون داد:
- قطع نخاع که نشدم ته! اصلنم درد ندارم!تهیونگ با لحن سرزنشگری وسط حرفش پرید:
- عه! رو حرف آلفات حرف نزن!جونگکوک پشت سر تهیونگ نشست و کمر پسر رو گرفت:
- ولی من یه امگای سرکشم!- پس ددی آلفا باید یه وقت برای تنبیهت بذاره.
جونگکوک که حسابی رفته بود توی حس، لحنش رو مظلوم و بق زده کرد:
- آلفا لطفا! بیبی رو تنبیه کن!تهیونگ با صدای بلند قهقهه زد:
- لعنت بهت جونگکوک! وای!
و روی فرمون خم شد تا راحت تر از خنده جر بخوره.جونگکوک لبخند بزرگی زد:
- به عنوان اولین شبی که داشتیم یکم زیادی کینکی بود. حس میکنم بعدا خیلی قراره به خاطرش خجالت بکشم و پوست کله ام رو بِکَنم!تهیونگ خندید و شروع کرد به رکاب زدن:
- خوبه کسی ازش فیلم نداره، مثل اون شبی که مست کردیم. لعنتی فکرشم ترسناکه!جونگکوک خندید و کمر پسر بزرگتر رو محکم گرفت:
- خوشحالم که مامانم اون فیلم رو از روی گوشی سهون پاک کرد. واقعا میگم.تهیونگ به خاطر وارد شدن به سرازیری، کمی ترمز گرفت:
- اوه آره. باز خوبه که مامانت حواسش بهمون هست!
KAMU SEDANG MEMBACA
𝘽𝙡𝙪𝙚 𝘾𝙪𝙥𝙘𝙖𝙠𝙚𝙨 ▪︎𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬▪︎
Fiksi Penggemar•کاپ کیک های آبی• - غش کردی. ندیده بودم یکی با دیدن خروس غش کنه! - به حیوونا عادت ندارم. - فوبیا داری؟ تهیونگ بی اختیار غرید: - عادت ندارم! ژانر: عاشقانه🍉روزمره🌊فلاف🧁طنز🧃 یه کوچولو انگست🌧هپی اند🐓 کاپل: ویکوک، هونهان( اسمات نداره💙) و بلو اول ب...