فعلا...

853 223 36
                                    

دوستای قشنگم اگر دوستش دارید لطفا ووت بدید
چون تنها راهیه که میتونم بفهمم از داستان و روند پیش رفتنش راضی هستید یا نه😇🤗😘😍

****************

مثلا مشغول خوردن صبحانش بود اما تمام حواسش به پنگوئن اخموی مقابلش جمع بود. از وقتی بیدار شده بودن حتی یک کلمه هم نگفته بود و مطمعن بود اگر خودش سریع بیدار نمیشد و به آشپزخونه نمیومد، قطعا کیونگ هیچ برنامه‌ایی برای بیدار کردنش نداشت.

کیونگ همچنان نادیده‌اش میگرفت و طوری وانمود میکرد انگار اصلا وجود نداره. برنامه‌ی دو روز گذشتشون هم همین بود. مهم نبود چقدر عذرخواهی کنه و بگه این خواست خود شدو بوده که کسی خبردار نشه، کیونگ نمیخواست بپذیره که اون همچین مسئله‌ی مهمی رو ازش مخفی کرده.

از طرفی هم دائم میپرسید که برای اولین بار چه کسی پیشنهاد فروش سهام رو داده؟ خودش، یا پارک؟ و بازهم هرچی توضیح داده بود پارک در ازای کاری که میخواسته انجام بده، شخصا این پیشنهاد رو داده و اون... خب اون از خداش بوده و قبول کرده. فایده‌ایی نداشت. کیونگ تصمیم گرفته بود از دستش عصبانی باشه و به خوبی به خواسته‌اش عمل کرده بود.

اما مثل اینکه کیونگ از چیز دیگه‌ایی دلخور بود. اونقدر هم دلخوریش شدید بود که مهم نبود چیکار کنه، عذرخواهی کنه، سعی کنه بغلش کنه و بهش نزدیک شه، ببوسش و بخواد اغواش کنه، خودش رو به مظلومیت بزنه و بگه چقدر از اینکه ازش پنهان کرده پشیمونه و یا حتی سعی کنه به روی خودش نیاره و طوری رفتار کنه انگار اتفاقی نیوفتاده... اون تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیومد و نرم نمیشد.

اینم دست گل دیگه‌ی پارک چانیول بود. اشتباه از خودش هم بود. میتونست سریعا به کیونگ بگه دوستش تصمیم داره چه کاری بکنه اما... به جاش به حرف پارک گوش داده بود و ساکت مونده بود.

فکری به سرش زد. شاید با این روش میتونست کیونگ رو راضی کنه تا آشتی کنن و این روی سردش رو دیگه نشونش نده. سرفه‌ایی کرد و بعد از صاف کردن صداش گفت:
+ امروز حدودا تا یک ساعت دیگه با پارک چانیول جلسه دارم.

کیونگ دست از خوردن کشید و با ابروی بالا فرستاده نگاهش کرد. نقشه‌اش گرفته بود.

+ درمورد... نقشه‌امون با سونگ و... انتقال سهام.

اخم‌هاش بازهم تو هم رفت.

_ نمیدونستم امروز قراره برگرده.

+ دیشب پیام داد امروز ساعت ۱۰ تو دفترش تو شرکت جلسه بذاریم.

_ باشه.

+ تو نمیای؟

کامل نگاهش رو به کای داد. دلخور بود که چان چرا جواب پیام اون رو نمیده اما با کای در ارتباط بوده. اما... این تقصیر کای نبود. پس چهره‌ی گرفته‌اش رو کمی باز کرد و گفت:

The Shadow [Completed]Where stories live. Discover now