"im drunk"

90 7 0
                                    

راه افتادیمو سمت هتل رفتیم
فردا صبح ...
بعد صبحونه بیرون از هتل جمع شدیم
£خب برنامه امروز چیه
٪میریم باغ وحش
+خیلی هوا گرمه نمیشه فقط تو هتل بمونیم
٪متاسفم سویون ..سوار شید
+اوفف
سوار ماشین شدم و کمربندمو بستم
یونگی پشت فرمون نشست و بعد چک کردن اینه ها و بستن کمربندش حرکت کردیم
+یونگی کولرو بزن ..دارم خفه میشم
-پشت صندلی آب هست بخور
بطری رو برداشتم و خوردم
چرا ساعت ۱۲ ظهر تو اوج گرما باید بریم باغ وحش
اینقدر مشغول غر زدن بودم که نفهمیدم کی رسیدیم
کمربندرو باز کردمو پیاده شدم
هوسوک بلیط هارو بهمون داد
بازوی مینا رو گرفتم و داخل رفتیم
هیچ وقت به باغ وحش حس خوبی نداشتم
اینکه اونارو از خونش جدا میکنن و یه جای کوچیکتر نگهشون میدارن واقعا آزارم میده
به نقشه نگاه کردیم
#منو مینا و تهیونگ میخوایم پرنده هارو نگاه کنیم
٪منم میرم خزنده هارو ببینم ..سویون تو چی؟
+نمیدونم ..حس خوبی ندارم ..
+..میرم قسمت دریایی
٪اوکی هیونگ ؟
یونگی تمام مدت روی یه نیمکت درحالی که چشماشو بسته بود، نشسته بود
-با سویون میرم
٪واقعا ،باشه پس
با تعجب به زمین خیره شدم
-بریم
+ب..باشه
ازشون جدا شدیم
+چرا با من اومدی؟
-نقشمونو یادت رفته؟
+آها یادم نبود..میخوام ابمیوه بگیرم ،میخوری؟
-نه
+باشه الان برمیگردم
سمت دکه رفتم و یه آب پرتقال گرفتم
خب شاید تعارف میکنه اگر نخورد خودم میخورمش
یه دونه دیگه هم گرفتم و برگشتم
+بیا
-گفتم که نمیخوام
+بخور اگر گرما زده شی غش کنی نمیتونم کولت کنم
ازم گرفتش
جلوتر راه افتادم
به قسمت دریایی رسیدیم
باید از قسمت آکواریوم میگذشتیم تا به دلفنیا برسیم
+یونگیی
سرشو بالا اورد و نگاهم کردم
+اینو ببین خیلی شبیتهه..اسمش اکسو..لوتل؟ اکسولوتله

-اتفاقا منم اینو دیدم یاد تو افتادم به ماهی که بهش اشاره میکرد نگاه کردم -اسمش ماهی دلقکه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


-اتفاقا منم اینو دیدم یاد تو افتادم
به ماهی که بهش اشاره میکرد نگاه کردم
-اسمش ماهی دلقکه

+یاا خندید و جلو تر راه افتادبه آخر آکواریوم رسیدیم و وارد جایی شدیم که قرار بود نمایش دلفین ها برگزار بشه روی یکی از صندلی ها نشستیم دلفینا به همراه مربی توی صحنه اومدن و نمایش شروع شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


+یاا
خندید و جلو تر راه افتاد
به آخر آکواریوم رسیدیم و وارد جایی شدیم که قرار بود نمایش دلفین ها برگزار بشه
روی یکی از صندلی ها نشستیم
دلفینا به همراه مربی توی صحنه اومدن و نمایش شروع شد
...عصر
بعد نمایش و گشتن قسمت های دیگه باغ وحش، جلوی خروجی بقیه رو دیدیم و برگشتیم هتل
همه توی اتاق جونگ کوک و مینا جمع شده بودیم
+اه گشنمه
*منمم
-معدت سوراخه ؟
+میدونی چندساعته غذا نخوردم ؟
-یک ساعت پیش نبود ؟
+کی با سیب زمینی سیر میشه ؟
چشماشو بست و جوابمو نداد
#غذا سفارش بدیم؟
+اوهوم
#باشه مک‌دونالد؟
هممون سرتکون دادیم
+راستی هوسوک کجاست ؟
*گفت زود برمیگرده
£مگه کجا رفت؟
*گفت باید به یکی زنگ بزنه
+اوپا مک‌دونالد دوست داره براش بگیر
#اوکی
+تا غذا بیاد برم شارژر بیارم
-کیف منم بیار ..تو کمده
+چرا یه کلفت برا خودت نمیگیری
-تو هستی
+هاهاها
گوشیمو برداشتم و از اتاق بیرون اومدم
...
درو باز کردم و وارد اتاق شدم
پریدم و با شکم روی تخت فرود اومدم
شارژرمو از کنار میز پاتختی برداشتم
+کیف یونگی کجاست
در کمدشو باز کردم و مشغول گشتن شدم
+پس کجاست
یه جعبه زیر چمدونش بود
کنجکاو شدم و برش داشتم
+این ..ک..کاندومه؟!چ..چرا اینو ..با خودش آورده
مثبت فکر کن پارک سویون ..شاید فقط ..فقط..یاا اون یه پسره اینجا هم پاتایاس درسته باید مثبت فکر کنم.. فکرای مزخرفی که به ذهنم هجوم آورده بودن از مثبت فکر کردنم جلوگیری میکردن
+صدای درون ۱(اون یه منحرفه)
+صدای درون ۲(یونگی عنق و گند اخلاق هست ولی منحرف ؟ مزخرفه)
+صدای درون ۱(اما اون توی مهمونی میخواست ببوستم )
+یاا جفتتون ببندیدد..یونگی همچین آدمی نیست ..
کیفشو برداشتم و از اتاق بیرون اومدم
..
£سویون کجایی پس غذا رو آوردن
+آ..خب شارژمو پیدا نمیکردم
کیف یونگی رو انداختم توی بغلش
یه ساندویچ گرفتم و در دورترین فاصله از یونگی مشغول خوردن شدم
یک ساعت بعد ..
-من میرم اتاق، سویون میای؟
چرا داره میپرسه منم میرم یا نه
چرا اونکه محل سگم بهم نمی‌داد داره ازم میپرسه باهاش میرم یانه
-سویون
+ه..ها بله
-میای یانه
+من..میام ..
اه چرا اینو گفتم
گوشیمو برداشتم و پشت سرش از اتاق بیرون رفتم
به آسانسور رسیدیم و سوار شدیم
به دیواره آسانسور چسبیدم و به صفحه شمارش طبقه خیره شدم
۹ ..۸..و ۷
آسانسور متوقف شد
جلوتر از من بیرون رفت
تپش قلبم هر لحظه که به در اتاق نزدیکتر می‌شدیم
بیشتر می‌شد
کارت رو روی قفل لمسی گذاشت و درباز شد
تا ۱۰ شمردم و با دم و باز دم عمیقی وارد اتاق شدم
-من میرم دوش بگیرم
+د..وش ..خب ..برو چرا به من میگی
داخل بالکن رفتم و از شنیدن جوابش فرار کردم
ویو یونگی :
-چشه
حولمو برداشتم و داخل حمام رفتم
۱۰ دقیقه بعد
حولرو با لباسام عوض کردم
هنوز توی بالکن بود
میخواستم صداش کنم که صدای غر غراش تحریکم کرد پشت در وایسمو گوش کنم
+(سویون حمام کردن یه چیز عادیه ..اما برای کسی که مشروب خورده و کاندوم توی کیفش داره اصلا عادی نیست..مسیح بزرگ کمکم کنن..)
جلوی دهنمو گرفتم که صدای خندمو نشنوه
-پس برای همین اینقد استرس گرفته ..شاید یکم اذیت کردنت بد نباشه پارک سویون به قول خودت من یه آدم مستم و از قضا کاندومم همراهم هست
خنده ی شومی کردم و روی تخت نشستم

peace within you Where stories live. Discover now