"I am with you"

94 6 0
                                    

+جونگ سوی عوضیی ..برای چی باید آزادی مشروط بگیره 
پنجرو باز کردم تا کمی هوا بخورم
+چرا مشکلات فاکی من تموم نمیشه
دکمه تلفونو فشار دادم
+بیا دفترم
=رئیس صدام کردید
+برنامه های امروزمو کنسل کن زودتر میرم
=چشم
کت و کیفمو برداشتم و بیرون رفتم
سوار ماشین شدمو به سمت شرکت یونگی حرکت کردم
+سلام ..میخوام آقای مین یونگیو ببینم
》هماهنگ شده ؟
+نه ..
》نمی‌تونید ببینیدشون 
+بهش بگید من اومدم خودش متوجه میشه
》رئیس مین گفتن هیچکسو که وقت قبلی ندارن راه ندیم
+تو اون تلفن کوفتیو برادر و اسم کوفتیو منو بهش بگو
》ولی خانم
+بهت میگم اسممو بهش بگو
》اسمتون چیه
+پارک سویون
》یک لحظه ..جناب مین یه خانم به نام پارک سویون اومدن میخوان شمارو ببینن ..چشم
》خانم پارک بفرمایید همراهیتون میکنم
پشت سرش رفتم
پشت در بزرگی رسیدیم
در زد
-بیا
》بفرمایید 
کلافه داخل رفتم
-سویون بی خبر اومدی
کیفمو روی مبل انداختم و سمت پنجره رفتم و سیگار بین لبام گذاشتم
》چیزی لازم ندارید ؟
-نه ..کسی رو راه نده
》چشم
-چرا اینقد کلافه ای
+جونگ سوی عوضی
+اخبارو دیدی ؟؟
-اره
+اون عوضی چرا باید آزادی مشروط بگیره 
هرچقدر فندک میزدم روشن نمیشد و عصبی شدم و پرتش کردم
-نترس کاری نمیتونه بکنه
+اگر کاری کرد چی؟ 
-نگران نباش
نزدیک تر شدو دستمو گرفت
-من پیشتم سویون تا وقتی من هستم جرعت نمیکنه تا ۱۰ کیلومتریت رد بشه
+مرسی که پیشمی
بوسه ی کوتاه و آرومی روی لبش گذاشتم
یه دستشو دور کمرم گذاشت و دست دیگشو کنار صورتم قرار داد و لبشو به لبم چسبوند
بوسه هاش هر ثانیه عمیق تر و عمیق تر میشدن
نفس کم اوردم و ازش جدا شدم
به چشمای شیطونش نگاه کردم که قشنگ میشد خوندشون
+اینجا ؟
سرشو به پیشونیم چسبوند
-کاناپه ی راحتیه ..
+یکی بیاد داخل چی
-بیب کسی جرعت نمیکنه پاشو بزاره داخل
+ولی
لبشو روی لبم گذاشت و حرفمو قطع کرد
بلندم کرد و روی کاناپه خوابوندم
دستشو زیر لباسم برد و روی شکمم حرکت داد
حس کردن انگشتاش هم می‌تونست برای ارضا کردنم کافی باشه
-عصبی شدنت .‌. خیلی جذابه
سرشو توی گردنم برد و گاز های ریز و درشتی گرفت
تا جایی که میتونستم جلوی ناله هامو میگرفتم که متوجهش شد
-این طبقه خالیه نگران نباش
نفسمو محکم همراه با ناله بیرون دادم
کمربندشو باز کردم و شلوارشو پایین کشیدم
مطمعنم الان باکسرشو جر میده
دکمه ی شلوارمو باز کرد و همراه با پنتیم پایین کشید
سرمو توی گردنش بردم و بوسه ای روی سیب گلوش زدم
باکسرشو پایین داد و بدون تلف کردن وقت واردم کرد
با قصد جر دادنم ضربه میزد
+ی..یونگی ‌..عاح
-مشکلی با پنگوئنی راه رفتن نداری ؟
گفت و با خنده ی مستانه ای ضربه هاشو تند تر کرد
....
کمربندشو بست و منم مشغول پوشیدن شلوارم شدم
لباسمو مرتب کردم و کتمو پوشیدم
+یونگی ..مبل
-چرا نگران چیزای بیخودی
+یاا نزاری منشیت تمیزش کنه آبروم میره
خندید و کتشو پوشید
+من دیگه میرم
-برمیگردی شرکت؟
+نه میرم پیش مینا
-باشه شب میبینمت
+اوکی خدافظ
بعد بوسیدن گونش از اتاق بیرون رفتم
یادم افتاد که با لحن بدی با منشیش صحبت کرده بودم
سمت میزش رفتم
سرفه ای کردم که متوجهم شد
》خانم پارک چیزی لازم دارید؟
+نه ..چند دقیقه پیش من یکم عصبی بودم بد باهاتون صحبت کردم ..متاسفم
》نه لازم نیست عذر خواهی کنید
+به هرحال متاسفم
لبخند زد و تعظیم کرد
منم خم شدم و از شرکت اومدم بیرون
گوشیم زنگ خورد
+اوه مینا میخواستم بهت زنگ بزنم
£کجایی
+ پیش یونگی بودم میخواستم بیام خونت
£ منم میخواستم بگم بیای اینجا ..باید باهات حرف بزنم
+اها ..باشه خونه میبینمت
£باشه منتظرتم خدافظ
گوشیو قطع کردم و سوار ماشین شدم

....
زنگ درو زدم
مینا در و باز کرد
صورتش رنگ پریده و  پر از استرس بود
+مینا ..خوبی ..چرا صورتت این شکلی شده
£بیا تو میگم
رفتم داخل و درو بست
+چیشده بگو زودتر
£سویون ببین اول اروم باش ..قول بده عصبی نشی
+ج..جونگ کوک بهت ..خیانت..
£نه اونی اول قول بده
+باشه عصبی نمیشم
£اونی ..من ..من باردارم
+چ‌..چی ..یاا جونگ کوک این اصلا شوخیه بامزه ای نیستا بیا بیرون
£اونی واقعا باردارم شوخی درکار نیست
با بهت بهش خیره شدم 
بلند شدمو موهامو بهم ریختم
£اونی
+مینا .. یعنیی من دارم خاله میشم ؟؟؟
.............
امروز ۳ تا پارت کوتاه آپ میکنم
و اینکه صحنه خاک**برسری یکم داره زیاد میشه
اگر دوست ندارید نخونید 👽
حالا هم بدو بیا پارت بعدی 🌚

peace within you Where stories live. Discover now