"the pain"

85 6 0
                                    

+چیه
-حالت خوبه ؟؟ چرا.. چرا خودکشی ک..کردی
+نمیدونی چرا؟
-سویون بهت گفتم سوتفاهم شده
+یونگی سرم داره میترکه از این حرفای تکراریت ..بیا فقط تمومش کنیم
#مینا بیا بریم بیرون
+نه ، کسی که باید بره اینه جونگ کوک ببرش بیرون
-سویون صبر ..
درو محکم بست
میخواستم در بزنم که جونگ کوک دستمو گرفت
#هیونگ بیا بریم این اطراف  یه بار هست بیا بریم تا سویونم آروم بشه
-اگر دوباره به خودش..
#مینا پیششه نگران نباش
-مراقبش باش
خونه رو با جونگ کوک ترک کردیم
پیاده تا بار رفتیم
.....
پشت میز نشستیم و به بارمن اشاره کردم
-یه شیشه ودکا
#خب هیونگ تعریف کن ..چیشده
+نمیدونم چی بگم ..تجارتمون داشت داغون میشد و ..
همه چیزو براش تعریف کردم
#چرا اینارو بهم نگفته بودی
-نشد میخواستم بی سروصدا حلش کنم
#میتونستی از آقای پارک بابای من پول بگیری
-میخواستم،اما وکیل گفت چون رابطه ی خونی داریم این همه پول ازتون بگیرم کلاهبرداری حساب میشه
#حداقل نمیزاشتم سویون بیاد ..
یه شات خوردم و بی اختیار اشکهام روی گونم سر خوردن
-اگر اتفاقی براش میوفتاد من میمردم جونگ کوک ..نمیخوام از دستش بدم
#باهاش حرف میزنیم بهش توضیح میدیم ولی وقتی اروم شد ..کمکت میکنم هیونگ
+ ..من خیلی آدم عوضیم ..هرچیزی هم میشد نباید بهش خیانت میکردم
#درستش میکنیم .
...... 
از دید سویون =
£ام سویون جونگ کوک پایینه کارم داره من زود برمیگردم
حرفی نزدم و به پنجره خیره شدم
صدای بسته شدن در اومد
جام شراب و برداشتم و پرش کردم
شالی دورم انداختم و با جامم توی بالکن رفتم
سه تایی داشتن حرف می‌زدن
برام مهم نبود دارن چی میگن
کمی از شراب و مزه کردم
با یونگی چشم تو چشم شدم
چرا هنوزم چشماش باعث میشن قلبم تند بزنه
دوباره از شراب خوردم
با جونگ کوک سوار ماشین شدن و رفتن
برگشتم توی خونه
مینا درو بست اومد داخل
£سویون شام چی بپزم؟
+نودل میخورم
£الان درست میکنم
روی کاناپه نشستم و تلوزیونو روشن کردم
با بی میلی به تلوزیون نگاه میکردم که مینا صدام کرد
£بیا اونی
رفتم و بعد برداشتن کاسه نودل برگشتم پای تلوزیون
بعد تموم کردن غذام هنوز احساس سیری نمیکردم
بلند شدم و دوتا کاسه نودل دیگه درست کردم
£حتما خیلی گشنته ..اوه کوک زنگ میزنه الان برمیگردم
از دید مینا =
رفتم توی اتاق تا با جونگ کوک حرف بزنم
£اوه جونگ کوکا
#سلام خوبی؟
£اره تو خوبی؟
#اوهوم ،سویون خوبه؟
£هوم خیلی حرف نمیزنه ولی خوب غذا میخوره
#نمیخوام مثل زمانی بشه که از جونگ سو جدا شد
£اون هنوز یونگیو دوست داره ..باید سریعتر یه کاری کنیم
#امشب توی بار هیونگ گریه کرد ..اولین بار بود میدیدم اینطوری اشک میریزه ..راستی مراقب باش نونا پر خوری نکنه
£نه خیلی نمیخوره براش یه کاسه نودل درست کردم اما انگار هنوز گشنه بود دوتا دیگه هم درست کرد خورد
# ۳تا؟؟مینا این اصلا عادی نیست
£چرا
#یادته دو سال پیش هم به خاطر جونگ سو چقد زیاد غذا می‌خورد و بعد استفراغ میکرد؟
£وایی کلا یادم رفته بود ..باید سریعتر بهش اصل ماجرارو بگیم
#الان بهش بگیم درک نمیکنه و تنها شانسمونو از دست میدیم
£نگرانشم
از اتاق بیرون رفتم و با ۵ تا کاسه روی میز مواجه شدم
£جونگ کوکا پ..پنج تا کاسه خورده
# الان کجاست
£کوک بعدا ..بعدا بهت زنگ میزنم فکر کنم حالش بد شده
#فردا صبح دارو میگیرم میارم
£باشه خدافظ
گوشیو قطع کردم و توی اتاقش رفتم
£اونی حالت خوبه؟اونی؟
+خ..خوبم
درو باز کرد و مستقیم توی تخت رفت
£برات چای درست میکنم
+نمیخوام
چشماشو بست و پتو رو کشید رو سرش
£اه اونی
در اتاقشو بستم و رفتم خوابیدم
.......۳ روز بعد
از دید سویون =
5:00am
تا صبح چشم رو هم نزاشتم
کل این ۲ شب همینطوری بودم  
هودی طوسی رنگمو با شلوار بگ مشکی پوشیدم
از  یخچال بطری های ابجورو ریختم داخل پلاستیک و بعد نوشتن یه نامه از خونه رفتم بیرون
قدم زدم و یکی از ابجو هارو باز کردم
کمی از ابجو روی زخم های که تا صبح روی دستم به جا گذاشته بودم ریخت و سوزش خفیفی وارد رگهام شد
نفسی تازه کردم و به راهم ادامه دادم
از دید مینا=
£سویون بیدار شدی ؟ کجاست پس ‌..این چیه
برگه ای روی اوپن بود
برداشتم و خوندمش
(میرم بازی کنم برمیگردم )
گوشیمو برداشتم و با استرس شماره ی جونگ کوک و گرفتم
#الو 
£جونگ کوکک
#بله چیشده
£یوناا، سویون رفته
#چی کجا
£نامه گذاشته نوشته میرم بازی کنم
#رفته گیم کلاب میدونم کجاست میرم دنبالش نگران نباش
£منم میام
#نه بمون خونه باید باهاش حرف بزنم 
£باشه بهم خبر بده 
#اوکی
از دید جونگ کوک=
گوشیو قطع کردم
-سویون چیزیش شده ؟
#رفته گیم کلاب میخوام برم دنبالش
-منم همراهت میام
#اما هیونگ
-باهاش حرف نمیزنم فقط میخوام ببینمش
#اوکی
آماده شدیم و سوار ماشین هیونگ شدیم
#اوه برو داروخونه مطمعنن دارو ها تموم شده
-چرا
#وقتی ناراحت و عصبیه خیلی میخوره و بعدش معده درد میگیره ..سر جونگ سو هم همینطوری بود 
-ا..اها
از نزدیکترین داروخونه دارو گرفتم و به گیم کلابی که با سویون کل این سالها اونجا پلاس بودیم رفتم
از دید سویون =
چند ساعت بود پشت مانیتور بودم و غیر از ابجو چیزی نخورده بودم
با حس حالت تهوع بیرون دوییدم و کنار جوب محتویات معدمو بالا اوردم
از بچگی هر زمان که استفراغ میکردم همراهش اشک هم  می‌ریختم
اشکای روی صورتمو پاک کردم
بطری آبی کنار صورتم دیدم که انگار یکی داشت بهم میدادش
بالا رو نگاه کردم و با صورت جونگ کوک مواجه شدم
ازش گرفتمشو به صورتم زدم
#خوبی
+اره
بلند شدم و پشتش یونگیو دیدم که جلوی ماشین ایستاده
پوزخندی زدم و گفتم
+کاملم اومدی
#بیا برات دارو گرفتم
+ نمیخوام
میخواستم برگردم داخل که دستمو گرفت
+ولم کن
دستی رو گرفته بود که روش پر از زخم بود ولی به خاطر هودی مشخص نبود.. دردم گرفته بود  ...خیلی درد داشت
مسکنی برای این درد وجود داره ؟
فقط یه مسکن برای این درد وجود داره اونم مرگه ..
#باید حرف بزنیم
+حتما توهم میخوای بگی سو تفاهم بوده ،از قصد نبوده ،مجبور بوده
#همه اینا حقیقت دارن هیونگ مجبور بوده
+خب بهم بگو چرا هیونگت مجبور بوده با یه دختر شراب بخوره و بخوابهه (داد)
#هیونگ قرض داشت و برای اینکه قرضشو بده نیاز به پول داشت اون دختری که باهاش خوابیده جنت بوده
+جنت؟ جنت کاسترو؟
#اره ،از جنت پول خواسته جنت یه شرط فاکی براش گذاشته که باید یه شب باهام بخوابی
+خب
#خب ؟!
+جونگ کوک اون در هرصورت باهاش خوابیده دلیل اینکه چرا باهاش خوابیده از کاری که کرده کم نمیکنه می‌تونست از من پول بگیره از بابام بگیره 
#سویون چطوری از تو یا عمو می‌گرفت شما رابطه ی خونی دارید بعدم بدون هیچ دلیلی؟ این یه جرم محسوب میشه
-جونگ کوک حق با اونه
+حالا هم ولم کن
-سویون درسته حق با توعه ولی بزار جبران کنم
+دیگه از جبران گذشته
برگشتم داخل و وسایلمو برداشتم .
حساب کردم و بیرون رفتم
#کجا میری
+هنوز که اینجایی فقط ولم کنید
کلامو سرم کردم و از اونجا دور شدم
از مغازه تعداد زیادی کیمباب خریدم
راه میرفتم که زمین بسکتبال دیدم
یکم بازی که ضرری نداره
کنار نشستم و اول کیمباب هایی که خریده بودم و خوردم
توپ و برداشتم و پرتاب های تیزی کردم
۱ ساعت بعد ...
دل درد بدی گرفته بودم و حالت تهوع مزخرف
توپ رو پرتاب کردم که طرف دیگه ای از زمین رفت
+اه فاکک
برگشتم توپ رو بردارم ..یونگی توپ رو گرفته بودو نگاهم میکرد
+اه همینو کم داشتم
-یه دست بازی کنیم ؟
+فقط توپو بده و برو
-بعد یه دست میرم، قول میدم
+هایشش
کتشو دراورد و توی زمین اومد
روبه روم ایستاد و توپ رو پرت کرد
دلم تیر می‌کشید ولی قصد کم آوردن نداشتم
باخودم میگفتم سویون بمیری هم باید ببری
-من دوستت دارم سویون
+منم ..اما قبل اینکه گند بزنی به همه چیز
-تو هنوزم منو دوست داری
+شاید باورت نشه ولی اولین کسی که میخوام بکشمش تویی
-پس بکشم
+لیاقت ..مردن نداری متاسفانه
اولین گلو بهش زدم
-من متاسفم .‌.هرکاری میکنم تا منو ببخشی
+تلاش نکن
دومین گل
روی زمین افتادم
دردم اینقدر شدید شد که به زور نفس میکشیدم
-هی هی چیشد
+اهه ..برو کنار
-دل درد داری ؟؟
+بهم دست نزنن ااهه
بی توجه به من فری استایل بغلم کرد
+ولم کن گفتم ..ولم کنن
-باید بریم بیمارستان
نشوندم تو ماشین و کمربندمو بست
نتونستم باهاش کلنجار برم
با آخرین سرعت رسوندم بیمارستان

peace within you Where stories live. Discover now