"is this love?"

90 6 0
                                    

اه دوست دارم زودتر خلاص شم
آخر هفته ...
تقریبا میتونم درست راه برم
دردم خیلی خیلی کمتر شده
برای کنفراس تمرین کردم و حسابی اماده ام
صبح با بچه ها رفتیم به هتلی که خارج از شهر رزرو کرده بودیم و اونجا مشغول اماده شدن شدیم
لباس مجلسی شیکی به رنگ مشکی پوشیدم
موهامو دم اسبی بستم و آرایش ملایمی کردم
کفش های پاشنه بلندمو پا کردم
+همیشه از این کفشا بدم میومده
کت و مدارک رو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم
در اتاق یونگی رو زدم
+یونگی، اماده ای ؟
درو باز کرد
مثل همیشه خیلی جنتلمن و شیک شده بود
+بقیه رفتن باید زودتر بریم
-بریم
سوار ماشین شدیم
راننده راه افتاد
+پدرت میاد ؟
-اره
+استرس دارم ..این از همه ی پروژه هام بزرگتره
-مطمعنم مثل همیشه بهترین بازی رو ارائه میدی و مردم کل حقوقشونو توی گیم نت برای بازیت خرج میکنن
+مرسی که ..پیشمی
دستمو گرفت و بوسه ای روش گذاشت
بعد چنددقیقه ماشین ایستاد
راننده در و باز کرد و دست یونگی رو گرفتم وپیاده شدم
خبرنگارا شروع کردن به عکس گرفتن پرسیدن سوالاشون
خبرنگار=امشب چه حسی دارید ؟ اضطراب دارید ؟
+خب من و تیمم روی این بازی به مدت دوسال کار کردیم این بزرگترین پروژه ی شرکت sg هست و طبیعیه که یکم مضطرب باشم اما من به تیمم اعتماد کامل دارم
خبرنگار =همراه جناب مین اومدید ،باهم توی رابطه اید ؟
+ببخشید ما باید بریم
از بین جمعیت رد شدیم و بالاخره داخل رفتیم
تالار بزرگ بود و با مجسمه های شخصیت های بازی شرکت تزئین شده بود
احساس میکردم توی دنیای بازی هستم
+واو خیلی خوب شده
£اونی
+اوه مینا،سلام مامان ،سلام بابا
€سلام سویون ..مراسم دوستت چطور بود ؟
+ا..اا ناراحت کننده بود خب دوست خوبم بود خیلی ناراحت شدم
$لاغر تر شدی
+خب.. نتونستم درست غذا بخورم
€باید گوشت بخوری که دوباره جون بگیری زیر چشمات سیاه شده خیلی لاغر شدی 
+حتما میخورم نگران نباش ..از جیمین خبری ندارید ؟
€خیلی جواب تلفنمونو نمیده میگه سرم شلوغه
+دلم براش ..تنگ شده
پ.ی:سلام
+اوه سلام دایی 
$وانگ سو خیلی وقته ندیدمت
پ.ی:ایتالیا همو دیدیم یو سان
$درسته ..
یونگی در گوشم اومد و چیزی زمزمه کرد
-نظرت چیه بهشون بگیم ؟
+بگیم؟ باشه
-خانم پارک ،آقای پارک ..ما می‌خواستیم یه چیزی بهتون بگیم
€اتفاقی افتاده ؟
+نه ..راستش منو یونگی ..قرار میزاریم
€چی ؟؟جدا؟؟ ..وای خیلی خوش حال شدم سویونا
$شما دوتا خروس جنگی؟ چطور قرار میزارید ؟
+خیلی جالبه همه میگن خروس جنگی
€اخه اینش مهمه الان؟ کدومتون اول اعتراف کرد ؟
+مامانن
-من
€اوو یونگی آفرین مرد باید شهامت داشته باشه ..نه مثل بعضیا باشه
$خانم با منی ؟
€نه با این سنگه ام
+یعنی میگی اول شما به بابا اعتراف کردی ؟
€یه روز رفتم جلوشو گرفتم ،بهش دست بند زدم( مامان سویون دادستانه) و گفتم تو به جرم دزدیدن قلب من بازداشتی و حق ازدواج با منو داری ..یاد جوونی بخیر
+واوو چه باحال ..مامان خیلی باحال بودی
$به خاطر همین تفاوتش با بقیه  باهاش ازدواج کردم
€دروغ نگو خوشگلتر از من پیدا نکردی
£تاحالا این داستانو نگفته بودید خیلی باحال بود
+ببخشید انگار باید برم برای سخنرانی
-فایتینگ
با لبخند ازشون جدا شدم
روی سنت رفتم ..میکروفن رو امتحان کردم
+۱ ۲ ۳ ..سلام به همگی خیلی ممنون که دعوت اس جی رو قبول کردید و در این افتتاحیه شرکت کردید .(دست زدن جمعیت ) مطمعنن هرکدوم از شما تاحالا احساسات مختلفیو تجربه کردید
با مشکلات زیادی روبه رو شدید
این مشکلات و احساسات توی هر بازه زمانی متفاوت هستند
بازی که ما طراحی کردیم احساسات و مشکلات یک فرد و نشون میده که از کودکی شروع میشه .
اول بازی یک کارکتر برای خودتون می‌سازید و بعد مشکلات و احساساتتون رو ثبت میکنید.
و در نهایت حریف های شما احساساتتون هستن
ما این بازی رو روی سنین مختلف امتحان کردیم و از نظر روانشناسی تاثیر زیادی روی بهبودی اون افراد داشت
این بازی میتونه به کسانی که در دنیای واقعی با مشکلات روحی و احساسات درونشون مبارزه میکنن کمک کنه و اونها میتونن خودشون رو در این گیم تخلیه کنن
(صدای دست )
بیاین روحمون رو آزاد کنیم
دست زدن و کنار رفتم تا تیزر بازی پخش بشه ..
بعد اتمام تیزر پیش مهمون ها رفتم
درمورد چیز های زیادی صحبت میکردیم
همه چیز عالی پیش رفت و از این خوشحال بودم
آخر شب ...
مهمونا کم کم میرفتن
€ما میریم ویلا میاید ؟
+ام ما هتل رزرو کردیم فردا صبحم باید برگردم سئول (بخیه هام درد میکنه امکان داره دوباره تب کنم )
$یونگی شی مراقب دخترم باش
-بیشتر از چشمام مراقبشم آقای پارک 
+خب دیگه خدافظ سئول میبینمتون 
£ما میریم دور بزنیم بعد میایم هتل
+اوکی بای بای
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
٪برات مسکن اماده کردم 
+مرسی انگار زیاد ایستادم
-قرار بود به خودت سخت نگیری
+با این مسکن بهتر میشم نگران نباش
*میخوام زودتر بازی کنم
+روی لبتابم هست ..میخوای بشی اول نفری که بازی میکنه ؟
*معلومه دلم میخواد
+رفتیم هتل بیا دم در اتاقم لبتابو بهت بدم
*باشهه
به هتل رسیدیم
پیاده شدیم ..
لبتابو به تهیونگ دادم و با یونگی توی اتاقم رفتیم
+اه خسته شدم
-و بالاخره تنها شدیم
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و به خودش نزدیکم کرد
بوسه ای به لبام زد
+میدونی که نمیشه ؟
-اه ..آره
+خب پس بهتره برگردی تو اتاقت
-میخوام اینجا بخوابم
+پس تا من دوش میگیرم برو توهم لباساتو عوض کن و  بیا
-باشه 
گونمو بوسید و رفت
بعد دوش گرفتن اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم
داشتم موهامو خشک میکردم که دلم درد گرفت
احساس گرفتگی داشتم
+اه ..چیشد یه هو
سشوار رو گذاشتم و دنبال قرص گشتم
پیدا کردم و یدونه خوردم
+نه با یدونه نمیشه
یک دونه دیگه هم خوردم
توی تخت دراز کشیدم
از درد به خودم میپیچدم
در اتاق باز شد و یونگی اومد داخل
-اینقد خوابت میاد ؟
+نه دلم ..یه هو درد گرفت
-بخیه هاته؟
+نه فکر نکنم ..از اون باشه
کنارم اومد دستشو روی دلم گذاشت
-سفت شده انگار گرفته 
+اره ..قرص خوردم الان بهتر میشه
دراز کشید و از پشت بغلم کرد
چند مین گذشت که لب زد
- هنوز درد داری؟
+اره ،یکم
دستشو دورانی زیر دلم کشید و ماساژ داد
+میدونی چیه ..داشتم فکر میکردم ...
اشکهام بی اختیار روی صورتم سر خوردن
-چیشد ؟ ..هی داری گریه میکنی ؟
به سمتش چرخیدم
میخواست چراغ و روشن کنه که مانعش شدم
+نه ..بزار خاموش باشه ..
-چرا گریه میکنی ؟ چیزی شده؟
+داشتم فکر میکردم ..خوب میشد اگر جیمینم اینجا بود
-مطمعنم زود برمیگرده
+بنظرت چی میگفت ؟چیکار میکرد؟
-فایتینگ شامپانزه؟
از شوخیش خندم گرفت
چجوری میتونه هروقت که تو اوج غمم اینطوری بخندونتم؟ این همون عشقه ؟
دستامو دورش حلقه کردم و سرمو به سینش تکیه داد
+شب بخیر
با بوسیدن سرم بهم جواب داد
چشمامون بسته شد و هردو به خواب رفتیم
.................

خوب میشد اگر جیمینم اینجا بود -مطمعنم زود برمیگرده +بنظرت چی میگفت ؟چیکار میکرد؟-فایتینگ شامپانزه؟از شوخیش خندم گرفت چجوری میتونه هروقت که تو اوج غمم اینطوری بخندونتم؟ این همون عشقه ؟ دستامو دورش حلقه کردم و سرمو به سینش تکیه داد+شب بخیر با بوسیدن...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لباس سويون

peace within you Where stories live. Discover now