"thank you yoongi"

89 6 0
                                    

چندبار پلک زدم تا بیناییم برگرده
-سویونن
+ی..یونگی
جونگ سو با دیدن یونگی در یک چشم به هم زدن اون مکان رو ترک کرد
-حالت خوبه؟؟
+اهه ..آره
شونه هامو گرفت و کمکم کرد بلند شم
سرم گیج رفت و فشار دستش روی شونه هام بیشتر شد و محکم تر گرفتم
-بریم بیمارستان؟
+نه ..فقط ..یه خراش کوچیکه
دیگه نتونستم تحمل کنم و بغضم ترکید
اشکهام صورتمو خیس کردن
یونگی دستشو دورم حلقه کرد و توی آغوشش کشیدم
انتظار نداشتم اما این کارش باعث راحت تر و بیشتر بتونم گریه کنم
......
روی نیمکت پارک نشستیم
-میخوام زخمتو ضدعفونی کنم یکم درد میگیره
سرتکون دادم
جلو اومد و مواد ضدعفونی رو روی زخمم زد
چشمامو از درد بستم
چسب زخم و روی زخم پیشونیم زد
-تموم شد
+ممنون
-باید بیشتر مراقب باشی ،وقتی کسی توی شرکت نیست نباید بری اونجا
+تو چرا اونجا بودی ؟
-رفتم خونتون میخواستم روند کارو ببینم مینا گفت شرکتی، اومدم شرکت و الان اینجام
+ازت ممنونم اگر نمیومدی معلوم نبود چه اتفاقی میوفتاد
-کاری..نکردم
+اه خوابم میاد
-میری خونه ؟
+اوهوم
-میرسونمت
قبول کردم و باهم بلند شدیم و سمت ماشینش رفتیم
......
روبه روی خونه ماشین ایستاد
+ممنون
-زخمای صورتت ..به مینا میخوای چی بگی
+به این فکر نکرده بودم
-میخوای بیای خونه من ؟
+نه چند روز طول میکشه تا این زخما خوب بشن باید یه چیزی سرهم کنم و بهش بگم
-خودت میدونی
کمربندمو باز کردم و از ماشین پیاده شدم
براش دست تکون دادم و نگهبان درحیاط و برام باز کرد
زنگ خونرو زدم
بعد چند ثانیه خدمتکار درو باز کرد
سلام کردم و داخل رفتم
+خواهرم نیست؟
خ:توی اتاقشون هستن
+اها ،خوابه؟
خ:یکم پیش براشون بستنی بردم ..خانم صورتتون 
+چیزی نیست نگران نباش ..پس بیداره ..اجوما چسب ضد درد داریم ؟
خ:بله داریم
+هرچقدر داریم برام بیار
خ:آسیب دیدید ؟
+نه نه فقط به خاطر کار کمرم درد گرفته
خ:براتون میارم
+ممنون
کتمو به خدمتکار دادم و از پله ها بالا رفتم
جلوی اتاق مینا ایستادم
میخواستم دربزنم و برم داخل اما پشیمون شدم
حوصله توضیح دادن ندارم بهتره فردا باهاش حرف بزنم
داخل اتاق رفتم و درو بستم
طولی نکشید که اجوما دروباز کرد و سینی پر از چسب و برام آورد
+ممنون اجوما دیگه کاری ندارم اگر مینا هم کاری نداره میتونید برید استراحت کنید
خ:ممنون خانم شبتون بخیر
بیرون رفت و درو بست
چنتا از چسبا رو برداشتم و توی حموم رفتم و درو قفل کردم
لباسمو دراوردم
کمرم و روی قفسه سینم کبودی بزرگی ایجاد شده بود
با انگشتم آروم روشونو لمس کردم که از درد جیغ آرومی کشید
بعد از اینکه دوش گرفتم روی کبودی ها چسب ضد درد زدم و لباسمو پوشیدم
پانسمان پیشونیم رو عوض کردم و از دارویی که یونگی گرفته بود روی لبم زدم
نگاهی به خودم توی آینه کردم
میتونم از دست جونگ سو خلاص شم ؟ میتونم یک شب رو بدون قرص بخوابم؟ میتونم بدون استرس برم بیرون ؟ یا شبا بدون قفل کردن درو پنجره بخوابم ؟میتونم؟
اشکهای روی صورتمو پاک کردم و بعد خاموش کردن چراغ و خوردن قرصم توی تخت رفتم
........
زنگ مزاحم رو خاموش کردم و خمیازه ای کشیدم
دست و صورتمو شستم و موهامو مرتب کردم
لباس ورزشی پوشیدم  و میکاپ ساده ای کردم
از اتاق بیرون اومدم و سمت آشپزخونه رفتم
+صبح بخیر
£اونی نرفتی سرکار
+نه امروز نمیرم
£اونی ..پیشونیت...لبت
+اا اینا
£اونی کار اون جونگ سوی اشغاله؟؟
+نه نه ..(فکر کن سویون فکر کن یه بهونه میخوای)دیشب که با یونگی تو پارک بودیم داشتم تاب بازی می‌کردم یه هو خل شدم اینقدر تند تاب خوردم که به صورت خوردم زمین
£اه اونی چرا مراقب خودت نیستی
+خودمم نفهمیدم چیشد
£با یونگی تو پارک چیکار میکردی؟
+درمورد کار حرف میزدیم
£منم باور کردم
+جدی میگم ..بعدم مگه تو کلاس نداری ؟
£اه راست میگی ،اونی جایی میری ؟
+اوهوم ،میرم کوه و اونجا کار میکنم
£واقعا زندگی کسل کننده ای داری
+تا از این پیرزن بی اعصاب کتک نخوردی بهتره خونه رو ترک کنی
£احساس میکنم کلاسم شروع شده خدافظ
صبحانه خوردنم که تموم شد بطری آب و یه بسته شکلات برداشتم و توی کیفم گذاشتم
از خونه بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم
اهنگ ملایمی گذاشتم و حرکت کردم
.....
ویو یونگی
کتمو آویزون کردم و پشت میز کارم نشستم
پرونده هایی که منشی روی میزم گذاشته بودو چک کردم و امضایی هارو امضا کردم
در اتاق باز شد چند ثانیه بعد جونگ کوک بود که بین چهارچوب ظاهر شد
#سلام هیونگ
-چیشده اومدی اینجا
#مرسی از این همه ذوقت
لبخند زدم و پرسیدم
-دیشب نیومدی خونه
#پیش یکی از دوستام بودم
-آها، چیزی میخوری؟
#شیرموز
-این دکمه رو بزن و به منشی بگو منم یه قهوه میخوام
#هیونگ همه مهمون‌نوازی رو باید از تو یاد بگیرن
-وقتشو ندارم وگرنه یه کلاس میزاشتم
#هیونگ یه چیزی برات اوردم
یه پاکت روی میزم گذاشت
-این چیه
#باز کن ببین
پاکتو باز کردم و چیز هایی که داخلش بود رو دراوردم
-عکس پلورایدی؟
#اره
-این منم اینم ..
#سویون
-اره سویونه ..اینارو از کجا اوردی ؟
#پیدا کردم
دونه دونه عکسارو نگاه کردم که به یه عکس رسیدم
#از حالت چهره ات میتونم بفهمم به چه عکسی رسیدی
یکی از دکمه هامو باز کردم
-اینارو ..گم و گور کن باشه ؟وگرنه خودم میکنم
#زحمت نکش هیونگ ازشون کلی کپی دارم
-هی جئون جونگ کوک همرو از بین میبری مخصوصا اینو
#نمیخوام ..عاشق اون عکسم
شبا بدون اون خوابم نمی‌بره ..فکر کن خدایی نکرده اون عکس پخش بشه سر تیتر خبرا :بوسه ی مین یونگی و پارک سویون در کودکی
-یاا جونگ کوک
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم آروم بشم
-چی میخوای
#آفرین هیونگ الحق که یه تجارت و اداره میکنی..
-زودتر بگو چی میخوای
#یه سفر
-سفر؟
#یه مسافرت برای من و هوسوک هیونگ و ته و مینا ..پول بلیطا و هتل و بده
-اهه شماها همتون میلیونرید چرا من بدم ؟
#هیونگ توهم بیلیونری..بعدم مسافرت اینطوری می‌چسبه
-اه باشه ،سویون چی؟
#به اون گفتیم اما نمیاد خودتم که عمرا بیای
-شرکتو ترجیح میدم
#خب پس بلیطارو برای امشب بگیر هتلم برای دو هفته
-باشه
#من میرم دیگه تا ۲ هفته دیگه خدافظ
-از دست این بچه
.....۳ روز بعد....
ویو سویون
چراغ دفترمو خاموش کردم و از اتاق بیرون اومدم
+منشی کیم من دارم میرم
=خسته نباشید
+توهم ..
توی پارکینگ رفتم و سوار ماشین شدم
گوشیم زنگ خورد
مینا بود
تماس وصل کردم
تصویری بود
£اونیی سلام
+سلام ..خوش میگذره؟
£اومدیم صبحونه بخوریم...جای تو خیلی خالیه
+بعدا دوتایی میریم
£باشه..اونی
+بله
£اونی میتونی یه سر بری خونه ی یونگی ؟
+چرا
£جونگ کوک یکم پیش باهاش حرف زد انگار مریض شده بچه ها نگرانن
+مریض شده ؟!

peace within you Where stories live. Discover now