کیونگسو در حالیکه چشماش به آرومی باز کرد نفس عمیقی کشید و نگاهش با قفسه سینه ی جونگین برخورد کرد.
اگه اون کسِ دیگه ای می بود که اونُ بین بازوهاش گرفته بود،کیونگسو قطعا ازش فاصله میگرفت..!
ولی اون میدونست که اون جونگین بود و این آغوش،براش جای امنی بود.با لبخند به صورت غرق خواب جونگین خیره شد.
اون،تو خواب خیلی آرومتر بنظر میرسید.حتی با وجود موهای بهم ریختش..اون فقط بعضی وقتا موهاشُ شونه میکرد در کل زیاد مدل خاصی به موهاش نمیداد.جونگین تو خواب چرخید و کیونگسو از جاش بلند شد و به اتاق نگاه کرد.
با به یادآوردن اتفاقات دیروز،لبخندش محو شد و سرشُ تو دستاش گرفت.
"جونگین؛کیونگسو..؟
جونگین کنارش ظاهر شد و به آرومی دستاش گرفت و کنار زد تا بتونه نگاش کنه.
"جونگین:خوبی..؟
"کیونگسو:آره..! چرا نباید خوب باشمم..؟
"جونگین؛تو کلی کابوس دیدی..و مدام داشتی گریه میکردی...(جونگین دستش بالا برد و انگشت شستشُ به آرومی روی پلک متورم کیونگسو کشید.)
از نظر کیونگسو..نگاهش خیلی نرم و مراقب بود.
پری،از جونگین رو برگردوند چون دلش نمیخواست بیشتر از این مورد حقارت قرار بگیره..نمیتونست باور کنه که به همین راحتی به خاطراتش اجازه داده بود تا اونُ ضعیف،جلوه بدن..جونگین حتما با خودش فکر میکرد که که اون رقت انگیزه..! بخصوص اگه میدونست که کیونگسو دوست داشت اون همچنان نگاش کنه.
تکونی به خودش داد تا از روی تخت بلند بشه.
"جونگین؛کیونگسو...(تخت رو دور زد و خودش به پری رسوند که سعی در پوشیدن کفشاش داشت.)
"کیونگسو:تنهام بزارر..!(یکی از کفشا رو برداشت و به سمت جونگین پرتش کرد که کفش به وسط سینش خورد.)
شاهزاده عاحی کشید و دستاش گرفت تا نتونه کفشاش بپوشه و کیونگسو تقلا کرد تا جونگین ولش کنه.
"جونگین:بهم گوش کنن...!
کیونگسو با اخم به جونگین نگاه کرد ولی با چشمای نگرانش،رو به رو شد.
"جونگین:من...من متاسفم..!
(دستای کیونگسو رو به آرومی ول کرد و لنگه کفش رو پاش کرد.)من..منن...از...از دیروز...همه چیزُ...به یاد آوردم...کیونگسو با تردید بهش نگاه کرد.
کلماتی که شنیده بود رو باور نمیکرد.وقتی که جونگین اون یکی کفش رو هم پاش کرد اخمش به آرومی محو شد.
"جونگین:من..یادم اومد که ما...وقتی بچه بودیم...با هم دیگه دوست بودیم...و من...مادرتُ بخاطر آوردم..
YOU ARE READING
The Enemie 's blood (kaisoo_translation)
Romanceاون نمیدونست که گرفتار دشمن شدن.. بهترین اتفاقیه که تو زندگیش افتاده بود.. وقتی که تغییر جهان.. با نجات هیولای دیگه ای آغاز شده بود.. هشدار: •آسیب های دوران کودکی •نژاد پرستی •خشونت •تجاوز/توهین جنسی main writer : @Sugarwtter translator : @lil_sua...