جونگین بعد از کابوسی که دید،چشماش باز کرد و دستش روی پیشونیش کشید.اصلا یادش نبود چه خوابی می دید فقط می دونست که ترسیده بود و تو خواب داشت پرواز می کرد.
دستش روی زخمی که روی شکمش بود گذاشت و به بقیه نگاه کرد.همه خواب بودن چانیول به تنه درخت تکیه داده بود و شمشیرش روی پاش بود.جونگده هم کنارش خوابیده بود ولی اثری از کیونگسو نبود.
با اخم بلند شد تا دنبال کیونگسو بگرده که فهمید اون روی تنه ی یک درخت نشسته.
جونگین با تردید به چانیول نگاه کرد و بعد به سمت پری قدم برداشت.
"جونگین:هی..
کیونگسو بهش نگاه نکرد.
جونگین عاحی کشید کنارش نشست و به کمونی که تو دست کیونگسو بود نگاه کرد.
"جونگین:فکر کنم الان یاد گرفتی که چجوری باید تیراندازی کنی.
کیونگسو همچنان ساکت بود و به پاهاش نگاه میکرد.
"جونگین:ببین..من میدونم اتفاقی که افتاد برات آسون نبود.(به دستای کبود کیونگسو نگاه کرد.)شاید تو..تو فقط نمی فهمیدی که کار درست چیه..من..من میفهمم و..
"کیونگسو؛نه..تو نمی فهمی تو نمی دونی من چه حسی داشتم!(بدون اینکه بهش نگاه کنه گفت و از جاش بلند شد و از جونگین فاصله گرفت.)
جونگین هم بلند شد و رفت کنارش.
"جونگین:من ببخش..من..من نمیدونم چی باید بگم.(مردد زمزمه کرد چون دلش نمی خواست با حرفاش به کیونگسو آسیب برسونه.)
"کیونگسو:تو فکر کردی چون سر عقل نبودم اونا رو کشتم؟(با ناباوری اخم کرد.)من برای انتقام اون بیرون بودم،آره قبول دارم که وحشی بودم، ولی بی عاطفه نبودم.تو اونجا نبودی اونا منُ هدف قرار دادن و ازم سوءاستفاده کردن..! تمام اون مدتی که شکنجه ام میکردن فقط خودمُ مقصر می دونستم..من مثل قبلا نیستم من اونا رو الکی نکشتم..برای انتقام گرفتن اون بیرون بودم ولی آدمای بی گناه رو نکشتم من فقط خسته ام و پشیمونم از اینکه چرا به حرفای سوهیون گوش دادم.(به نفس نفس افتاد.)
جونگین برای اینکه آرومش کنه دستش گرفت.
"جونگین:من..منُ ببخش من..
"کیونگسو:اشکالی نداره..(به جونگین نگاه کرد.)
"جونگین؛نباید اون حرف میزدم من جای تو نیستم و نمیدونم این چه حسی داره من تو رو می شناسم و میدونم که برای خوش گزرونی کسی رو نمی کشی من بهت اعتماد دارم،من..من فقط نگرانت بودم من نمی خوام تو چیزیت بشه..من همیشه طرف توعم.
کیونگسو به دستاشون نگاه کرد و اشکاش ریخت.
"کیونگسو؛ممن..ففکر کردم تو..تو مر..مردی.
جونگین اشکای کیونگسو رو با لطافت پاک کرد.صورتش قاب گرفت و مجبورش کرد بهش نگاه کنه.
"جونگین:من ببخش.
YOU ARE READING
The Enemie 's blood (kaisoo_translation)
Romanceاون نمیدونست که گرفتار دشمن شدن.. بهترین اتفاقیه که تو زندگیش افتاده بود.. وقتی که تغییر جهان.. با نجات هیولای دیگه ای آغاز شده بود.. هشدار: •آسیب های دوران کودکی •نژاد پرستی •خشونت •تجاوز/توهین جنسی main writer : @Sugarwtter translator : @lil_sua...