"کیونگسو:داریم کجا می ریم؟
جونگین دستش گرفته بود و اون همراه خودش به سمت یک مسیر نامعلوم می برد.
"کیونگسو:چرا باید بدوییم؟
شاهزاده وقتی که مقابل یک در قرار گرفتن برگشت سمت کیونگسو و گفت:چون ما قراره بریم قصری که عموم همیشه سعی کرده مخفیش کنه.
کیونگسو با گیجی ابروهاش بالا انداخت در حالیکه جونگین سعی می کرد قفل در باز کنه.
"کیونگسو:با اینکه خیلی کنجکاوم ولی اینکار که قرار نیست تو رو تو دردسر بندازه؟پدرت هنوز تو قصره من واقعا دلم نمی خواد اون دوباره به حرفام شک کنه.
به محض اینکه حرفاش تموم شد جونگین تونست در باز کنه و حرفای کیونگسو رو نادیده گرفت.اونا رفتن داخل اونجا کاملا تاریک بود.جونگین شمع رو جلو گرفت و کیونگسو با تردید به راه پله نگاه کرد.
"کیونگسو:ججو..جونگینن..من مطمئن نیستمم اصلا ما کجا می خوایم بریم؟
"جونگین:نگران نباش(دستش دوباره گرفت و لبخند زد.)اگه از تاریکی ترسیدی من همینجا کنارتم و نورت میشم.
"کیونگسو:چقدر تو بامزه ای!(عاحی کشید.)من یک پری ام جونگین بینایی من تو تاریکی خیلی بهتر از توعه من بیشتر از اون شمع مسخره ی تو روشنایی دارم!(گفت و رنگ چشماش سفید شد.)
"جونگین:باشه..باشه من تسلیمم.(برگشت شمع گذاشت سر جاش.)
کیونگسو جلو افتاد.جونگین خودش بهش رسوند و بازوش گرفت.
"جونگین:ما باید همینطوری بریم پایین.
کیونگسو با اینکه هنوز گیج بود همراه جونگین رفت.
اونا دوباره وایستادن و اینبار پله هایی جلوشون نمایان شد که باید ازش بالا میرفتن کیونگسو عاحی کشید.اون واقعا داشت کلافه میشد."جونگین:اونجاست.
وقتی به دو تا در رسیدن گفت.
شاهزاده یکی از اون درهای قدیمی رو باز کرد.
اونا دیگه تو زیرزمین نبودن اونا توی یک اتاق بودن که با نور مهتاب پوشیده شده بود.اون اتاق یکم بزرگتر از اتاق جونگین بود و اونجا بجز چند تا میز و صندلی شکسته چیز دیگه ای نبود.
جونگین به سمت یک شئ که روش گرد و خاک نشسته بود رفت.
در نظر کیونگسو اون شبیه یک میز بود.با گیجی جونگین دنبال کرد و کنارش وایستاد.
"کیونگسو:این چیه؟
جونگین لبخند زد.با دست گرد و خاکش تمیز کرد و بعد صندلی رو از زیرش بیرون کشید.کیونگسو جلوی دهنش گرفت و به سرفه افتاد.
جونگین خندید و نشست.
پری با دقت بهش نگاه کرد.
"جونگین:این یک پیانوعه.. یک وسیله موسیقی.
DU LIEST GERADE
The Enemie 's blood (kaisoo_translation)
Romantikاون نمیدونست که گرفتار دشمن شدن.. بهترین اتفاقیه که تو زندگیش افتاده بود.. وقتی که تغییر جهان.. با نجات هیولای دیگه ای آغاز شده بود.. هشدار: •آسیب های دوران کودکی •نژاد پرستی •خشونت •تجاوز/توهین جنسی main writer : @Sugarwtter translator : @lil_sua...