"کیونگسو:تو اصلا خودتم میدونی داریم کجا میریم؟(کیونگسو در حالی که با جونگین روی اسب نشسته بود غر غر کرد.)
"جونگین:آره میدونم! نگران نباش نیازی نیست بترسی من مراقبتم..!
"کیونگسو:دلت میخواد بمیریم..؟!
جونگین با رسیدن به جنگل،اسب نگهداشت و به کیونگسو لبخند زد.
"جونگین:رسیدیم.
پری با اخم از روی اسب پایین پرید.عاحی کشید و دستش روی رونش،گذاشت.
"کیونگسو:دردم گرفت..!(عاحی کشید.)
"جونگین:فکر میکنم که این واسه کسایی که زیاد اسب سواری نمیکنن طبیعیه...میخوای بغلت کنم؟(بهش پوزخند زد و مسخره اش کرد.)
کیونگسو دستش بلند کرد تا بزنتش ولی ترجیح داد گردن کای،رو نوازش کنه.
"جونگین:نگران نباش کای..من زود بر میگردم.
اسب براش شیهه کشید.
"کیونگسو؛چرا من آوردی اینجا؟
"جونگین:میخواستم یچیزی نشونت بدم که خودم هم باید چِکش میکردم.
دست کیونگسو رو گرفت و پیشقدم شد.
پری با ابروهای بالا رفته دستش گرفت.
"کیونگسو:چکشون میکردی؟
"جونگین:آره.. باید خیلی مراقب باشیم اونا خیلی حساس و خجالتین.
اخماش با دیدن لبخند و هیجان جونگین محو شد و جونگین اون به دنبال خودش کشید تا به مکان مورد علاقه اش برسه بالاخره اونا به درخت بزرگی رسیدن کیونگسو هیچوقت تا الان همچین درختی رو ندیده بود برگ های اون درخت،مثل مو بلند بودن و ازش محافظت میکردن کیونگسو با شگفتی بهشون نگاه میکرد وقتیکه با جونگین داشتن از بینشون رد میشدن.
اونجا بوی گل میداد و بخاطر برگ هایی که مثل پرده احاطه شون کرده بود،تاریک بود.جونگین جلوتر رفت روی زمین نشست و به تنه درخت تکیه زد.کیونگسو هم کنارش نشست.
"کیونگسو:حالا اینایی که میگی کین..پس کجان؟
"جونگین:وقتی به اندازه کافی تاریک شد می بینیشون(لبخند زد.)
"کیونگسو:اینجا همون جائیه که توش، از انجام وظایفت فرار میکنی؟
"جونگین:آره..قبلا بعضی وقتا عادت داشتم بیام اینجا..حس میکردم اونا تنها کسایی هستن که من درک میکن با اینکه اصلا حرفاشونم نمیفهمیدم..من هیچوقت هیچی راجب اینجا به بقیه نگفتم چون میترسیدم که اونا خرابش کنن.
کیونگسو سرش روی زانوهاش گذاشت و پاهاش بغل کرد.
"کیونگسو؛من اینکار نمیکنم.
"جونگین:میدونم.
یکم دیگه تو سکوت گذشت و کیونگسو همچنان داشت نگاش میکرد که جونگین شمشیرش آروم روی زمین گذاشت جوری که انگار منتظر چیزیه.
VOCÊ ESTÁ LENDO
The Enemie 's blood (kaisoo_translation)
Romanceاون نمیدونست که گرفتار دشمن شدن.. بهترین اتفاقیه که تو زندگیش افتاده بود.. وقتی که تغییر جهان.. با نجات هیولای دیگه ای آغاز شده بود.. هشدار: •آسیب های دوران کودکی •نژاد پرستی •خشونت •تجاوز/توهین جنسی main writer : @Sugarwtter translator : @lil_sua...