👒90👒

203 15 1
                                    

🌙سمیر🌙

وقتی دست روی پایین تنه ام گذاشت و لبام رو بوسید برای لحظه ای نتونستم مقاومت کنم و شروع به بوسیدنش کردم.

میون بوسه هامون اومد توی وان و پشت سرم نشست و بدنم رو به خودش تکیه داد سرم رو برگردوندم سمتش و لب زدم:
میخوای...میخوای...

انگار فکرم رو خوند که روی لبام رو بوسید و لب زد:
این بار فقط تو لذت میبری...در واقع یه جور تنبیه برای من هم میشه تا به یه آقای دکتر مهربون و شیرین به اون راحتی جواب منفی ندم!

به حرفش خندیدم که روی گردنم رو با خنده بوسید و ادامه داد:
البته که نمیخوام وقتی هنوز خوب نشدی برم رو کارت دکی جون!

اخمی میون لبخندم نشست و لب زدم:
کی گفت که من اون چیز لای پات رو میخوام...هوم؟!

خندید که براش چشم غره ای رفتم و وقتی روی شونه ام رو بوسید دستی که دور بدنم حلقه کرد رو بوسیدم.

با ذوق روی گردنم رو تند تند بوسید.
با لذت چشام رو بستم و لبخندی با عشق روی قلبم نشست.

دستش رو که دوباره روی پایین تنه ام حس کردم بیشتر تنم رو بهش چسبوندم که خندید و دم گوشم گفت:
نمیدونی چقدر خوشحالم که باعث لذتت هستم عزیزم!

وقتی انگشت هاش رو دور عضوم فشرد ناله ای از میون لبام خارج شد که دستش رو جلوی گردنم گذاشت و سرم رو عقب آورد و لباش رو روی لبام گذاشت و لب زد:
درد که نداری عزیزم؟!

بی قرار لب زدم:
نه...آههه...مهم نیست...اوممم...فقط تمومش کن...

بعد حرفم سرعت دستش رو روی عضوم زیاد کرد و میون انگشت هاش با ناله بلندی اومدم.

خندید که دستش رو گرفتم و سمت لبام بردم و بوسیدم و گفتم:
خیلی عالی بود عزیزم!

لبخندی زد و روی موهام رو نوازش کرد و گفت:
میدونستی وقتی خجالت نمیکشی ازم بیشتر میخوامت؟!

silent🔇voiceWo Geschichten leben. Entdecke jetzt