🌙سمیر🌙
وقتی دست روی پایین تنه ام گذاشت و لبام رو بوسید برای لحظه ای نتونستم مقاومت کنم و شروع به بوسیدنش کردم.
میون بوسه هامون اومد توی وان و پشت سرم نشست و بدنم رو به خودش تکیه داد سرم رو برگردوندم سمتش و لب زدم:
میخوای...میخوای...انگار فکرم رو خوند که روی لبام رو بوسید و لب زد:
این بار فقط تو لذت میبری...در واقع یه جور تنبیه برای من هم میشه تا به یه آقای دکتر مهربون و شیرین به اون راحتی جواب منفی ندم!به حرفش خندیدم که روی گردنم رو با خنده بوسید و ادامه داد:
البته که نمیخوام وقتی هنوز خوب نشدی برم رو کارت دکی جون!اخمی میون لبخندم نشست و لب زدم:
کی گفت که من اون چیز لای پات رو میخوام...هوم؟!خندید که براش چشم غره ای رفتم و وقتی روی شونه ام رو بوسید دستی که دور بدنم حلقه کرد رو بوسیدم.
با ذوق روی گردنم رو تند تند بوسید.
با لذت چشام رو بستم و لبخندی با عشق روی قلبم نشست.دستش رو که دوباره روی پایین تنه ام حس کردم بیشتر تنم رو بهش چسبوندم که خندید و دم گوشم گفت:
نمیدونی چقدر خوشحالم که باعث لذتت هستم عزیزم!وقتی انگشت هاش رو دور عضوم فشرد ناله ای از میون لبام خارج شد که دستش رو جلوی گردنم گذاشت و سرم رو عقب آورد و لباش رو روی لبام گذاشت و لب زد:
درد که نداری عزیزم؟!بی قرار لب زدم:
نه...آههه...مهم نیست...اوممم...فقط تمومش کن...بعد حرفم سرعت دستش رو روی عضوم زیاد کرد و میون انگشت هاش با ناله بلندی اومدم.
خندید که دستش رو گرفتم و سمت لبام بردم و بوسیدم و گفتم:
خیلی عالی بود عزیزم!لبخندی زد و روی موهام رو نوازش کرد و گفت:
میدونستی وقتی خجالت نمیکشی ازم بیشتر میخوامت؟!
![](https://img.wattpad.com/cover/265213359-288-k442381.jpg)