🌈راوی🌈وقتی عمق ضربه هاش بیشتر شد دیگه نتونست دووم بیاره و زانوهاش لرزید و توی حفره ی داغ دهن رادین کام شد.
رادین خندون مایه ی شیرین وجود همسر کوچولوش رو بلعید و بلند شد و به لبای ظریف و صورتیش حمله کرد.
کوهیار هم آروم ازش بیرون کشید و روی باسن نرم و پنبه ای گل پسرش کام شد.
هر سه مشغول بوسیدن هم شدن.
فارغ از هر چیزی شیرینی لبای همدیگه رو تست میکردن و قصد کوتاه اومدن نداشتن!نکیسا بود که کم آورد و با تنی بی حال به کوهیار تکیه داد.
کوهیار بغلش کرد و سمت وان بردش.لحظاتی بود که هر سه توی وان نشسته بودن.
رادین و نکیسا تیکه به دو طرف سینه ی کوهیار میون کف های توی وان لم داده بودن.کوهیار روی موهای نمدار هر دوشون رو نوازش میکرد و گه گاهی میبوسید.
نکبسا نیمه هوشیار بود اما نوازش های کوهیار رو کامل حس میکرد.رادین هم خیره به نیمرخ مردش گه گاهی روی صورت و گردنش رو میبوسید و روی سینه اش رو نوازش میکرد.
زندگی و لذت و آرامش توی یه جمله خلاصه میشد اینجا و اون هم عشق بود!
عشقی که میتونست از جنس کوهیار باشه!
عشقی که میتونست از جنس رادین باشه!
عشقی که میتونست از جنس نکیسا باشه!عشقی که میون خانواده ی شش نفرشون کم نمیومد!
حتی اگه به تک تکشون هم میرسید باز هم براشون باقی میموند!آری عشقی که جنسی که صدای سکوتش هم پر از آوازه بود!
🍂پایان فصل دوم🍂
خب اینم از فصل دوم صدای سکوت
نویسنده مهربون خسته شده🥺🔥
بهش انرژی بدین زوددد😆☺️
نظر یادتون نره جیگرای من😘💋
![](https://img.wattpad.com/cover/265213359-288-k442381.jpg)