👒116👒

108 7 0
                                    


🐅کوهیار🐅

سیلی به باسنش زدم و پیشونیم رو آروم به پیشونیش کوبیدم و گفتم:
برو به اون توله ی ناز بگو بیاد که این ببر حسابی گرسنه اش شده!

خندید و بوسه ای روی لبام کاشت و سریع از حموم رفت بیرون.

چند لحظه ی بعد با نکیسایی که بغل کرده بود با خنده وارد حموم شدن.

خندیدم بهشون.
نکیسا رو از بغلش گرفتم و نشوندمش روی سکوی کنار آینه و رادین هم از حسودی بینمون جا گرفت که به حرکتش بیشتر خندیدیم.

از لبای نکیسا بوسه ای گرفتم و وقتی رادین مشغول بوسیدن گردنم شد چنگی به سینه هاش زدم و موهاش زدم و همزمان از نکیشا لب میگرفتم.

وقتی نکیسا نفس کم آورد عقب کشیدم و لباش سریع گردن رادین رو هدف گرفت.

لبای رادین رو شکار کردم که آهی کشید و به عضوم چنگی زد.

صدای نفس های سنگینمون کل فضای حموم رو پر کرده بود.

شلوارش و لباش زیرش رو پایین کشیدم و برگردوندمش.

وقتی مشغول بوسه شدن سیلی به باسن خوش فرمش زدم که از لباش گازی گرفت و آهی کشید.

مردونگیم رو روی باسنش کوبیدم که کمرش بیشتر خم شد و باسنش رو عقب داد.

تو گلویی به بی جنبه بودنشون خندیدم.
هم رادین زود وا میداد و هم نکیسا!

خم شدم و روی باسنش رو بوسیدم و گازی ازش گرفتم که جیغی کشید و نالید.

silent🔇voiceDove le storie prendono vita. Scoprilo ora