👒114👒

139 9 0
                                    

🐅کوهیار🐅

به حرفش خندیدم.
دستم رو سمت پهلوش بردم و چنگی ازش گرفتم و بیشتر به خودم نزدیکش کردم و خیره به لباش لب زدم:
کوآلا کوچولو...شیطنت نکن وقتی توی چنگال یه ببر همیشه گرسنه ای!

لبخند دندون نمایی زد و روی لبام رو بوسید که به شیطنت هاش باز هم خندیدم.

روی پیشونیش رو بوسیدم و تیغ رو دادم دستش و گفتم:
بچه بیا به کارت برس تا خودم به کارت نرسیدم!

خندید و با دقت شروع به تمیز کردن خط های ریشم کرد.

بعد از اینکه کارش تموم شد تیغ رو گذاشت توی سینک و دستی به ته ریشم کشید و اول لبخندی زد و بعد با لبای آویزون گفت:
پس چرا یکم از جذابیتت کم نمیشه؟!

تو گلویی خندیدم و پیشونیم رو به پیشونیش کوبیدم و لب زدم:
بیا برو پی کارت بچه...توی روز روشن داره واسه من دعا میکنه پیر و از پا افتاده بشم!

خندید و گفت:
آخه تو با این سری که داری پیر هم بشی من باز میام خواستگاریت مرد جذابم!

خندیدم و گفتم:
پدر صلواتی رو نیگا...

با یه دستم از زیر رونش گرفتم و دست دیگه ام رو پشت گردنش گذاشتم و لبام رو روی لباش کوبیدم و گاز عمیقی ازش گرفتم.

silent🔇voiceWhere stories live. Discover now