قبل از شروع پارت جدید باید بگم میدونم که آپ دیروز بود اما یه مشکلی توی فایل ها به وجود اومده بود که مجبور به نوشتن دوباره شدم و بابت تاخیرش متاسفم
امیدوارم لذت ببرید
________________________________________________________
کارن تقه ای به در زد و با شنیدن صدایی که بهش اجازه ورود میداد داخل شد
راون روی صندلی مشکی همیشگیش نشسته بود و سیگار بین انگشت هاش نشون دهنده اعصاب داغونی بود که سعی میکرد با نیکوتین ارامش خودش رو بدست بیاره
_ قربان
+ حالش چطوره؟
_ دکتر هان بهشون رسیدگی کردن و الان مسکن بهشون تزریق شده و در حال استراحت هستن
راون " خوبه ای" زیر لب زمزمه کرد و سیگار رو توی زیر سیگاری خاموش کرد
+ جین؟
_ تهیونگ شی پیششون هستن صداشون کنم؟
+ تهیونگ کارش تموم شد بگو بیاد اتاق من
با تعظیم کوتاهی از اتاق خارج شدجین اهسته از بغلش بیرون اومد و بدون نگاه کردن به چهرش به سمت سرویس گوشه اتاق رفت
چند دقیقه ای از نبودش میگذشت و تهیونگ مطمعن شد که نمیخواد باهاش روبرو بشه
تقه ای به در سرویس زد
+ جین من دارم میرم بیرون چیزی لازم داشتی به من خبر بده
قدم هاشو به سمت اتاق جیمین کج کرد که با دیدن کارن چشمی توی حدقه چرخوند
_ چیزی شده کارن
+ قربان رئیس گفتن میخوان ببیننتون
بازدمش رو کلافه به بیرون فرستاد و راهش رو به طبقه بالا کج کرد
حدس اینکه در مورد چی میخواد باهاش صحبت کنه سخت نبود یک ماه تونسته بود از دستش فرار کنه اما اخر که چی باید با این مشکل روبرو میشد
+ مشکلی پیش اومده؟
_ بشین
روبروی جونگکوک نشست و جام شرابی که به طرفش گرفته شده بود رو به دست گرفت
_برگردیم سر نقاط ضعفت
+ بازم میخوای خردم کنی؟
_ نه اتفاقا برعکس میخوام یه کاری بکنم باهاش روبرو بشی و تبدیلش کنی به نقاط قوتت
سرش رو پایین انداخته و جام شراب رو دایره وار میچرخوند
+ چیکار باید بکنم؟
_ چندتا ادم موجه و البته به نظر کار درست پیدا کردم که به درد کارمون میخوره اما تا باهاشون صحبت نکنیم متوجه نمیشیم تا چه حد میتونن حرفه ای باشن
+ چرا نزاشتی جین بهم یاد بده؟
_ چون با دیدن قیافه درهم و حال بدت بیخیال میشه و به من التماس میکنه تمومش کنم
+ دست بردار نیستی از تکرار این قضیه؟
_ دوباره میپرسم ازت کیم تهیونگ نگفتن من توی اصل قضیه تغییری ایجاد میکنه
تهیونگ دم عمیقی گرفت و ترجیح داد ذهنش رو از اینی که هست به هم ریخته تر نکنه چون مغز لعنتیش شروع کرده بود به یاد اوری تمام خاطرات دردناکش
چند ثانیه ای سکوت برقرار شد تا دوباره به حرف اومد
+ چیکار باید بکنم؟
_ نفس عمیق بکشی
+ چی؟
تهیونگ متعجب سرش رو بالا اورد و به جونگکوک که به چیزی زل زده بود نگاه کرد
با گرفتن رد نگاهش که به دست های لرزون خودش میرسید . جام شراب رو روی میز رها کرد و دست هاش رو مشت شده روی پاهاش گذاشت و با عصبانیت غرید
+ انقدر به من زل نزن حالم رو بدتر میکنه
جونگکوک با بیخیالی نگاهش رو به فندک قرمزش دوخت و زیرِ سیگاری که بین لب هاش گذاشته بود برد
با روشن شدنش سه تا پوشه روی میز گذاشت و با سر بهشون اشاره کرد
تهیونگ نفس عمیقی کشید و کنجکاو پوشه اول رو باز کرد و به محتویاتش چشم دوخت
+ خب؟
_ همه پوشه ها رو باز کن و عکس های داخلش رو نگاه کن ببین کدوم یکیشون حس بهتری بهت میده
+ مهمه؟
_ این که بتونی باهاش ارتباط برقرار کنی و در عین حال شکنجشون نکنی برام مهمن
امیدوارم یادت نرفته باشه با سری قبلی چیکار کردی
+ از قیافه و رفتارش خوشم نمیومد زیادی میرفت روی اعصابم
_ دلم نمیخواد اینم به کشتن بدی پس نگاه کن
تهیونگ سه تا عکس رو روی میز کنار هم گذاشت
+ فقط چهره هاشون برات مهمه؟
_ از بین 20 نفر، سابقه و مهارت این سه نفر به چشم میومد پس از بین این سه نفر انتخاب رو میزارم به عهده خودت. هر سه تاشون قابل قبولن
+ حس نمیکنی این یکم زیادی برای مربی اسلحه بدون خط و خش و....... کیوته؟
تهیونگ به عکس سمت راست اشاره کرد و به طرفش برگردوند
جونگکوک پکی به سیگارش زد و روی چهرش زوم شد
_ یا طرف انقدر فرز که خطی روش نیفتاده یا اون خط ها روی صورتش نیست . میگم فردا بیاد
+ اما من که انتخاب نکردم
_ همین که دست گذاشتی روش یعنی این نظرت رو جلب کرده
زمانی که میاد اینجا جین یه دوره باهاش کار میکنه ببینه اطلاعات و مهارت های لازم رو داره یا نه،تایید شد مستقیم با خودش کار میکنی
+ سوابقش رو لازمه چک کنم؟
_ اگه دوست داشته باشی
عکس رو کنار گذاشت و به برگه هایی که حاوی اطلاعاتش بودن چشم دوخت
YOU ARE READING
RAvEN🩸| KOoKMIN
Fanfiction••|برشی از داستان... . + تمومش کن جونگکوک تمومش کن درد دادن به بقیه رو وگرنه با رفتنم جوری بهت درد میدم که نتونی قد راست کنی صدای سرد و جدی جیمین با هشدار به جونگکوک یاداور کرد که نمیتونه هرکاری دلش میخواد انجام بده و بهتره حواسش به اطرافش باشه سیگ...