جیمین دستش رو سمت کمربندش برد و با باز کردنش اون رو روی صندلی انداخت
دکمه و زیپش رو هم باز کرد اما از بین پاهاش بیرون نیورد
با بالاتنه برهنه خودش رو روی میز عقب تر کشید و دست هاش رو پشت سرش ستون کرد
چشم هاش به دنبال جونگکوکی بود که بهش نزدیک تر میشدصندلی رو عقب کشید و روش نشست
دستش رو سمت کتش برد و سیگاری بیرون اورد
+ امروز قراره تو نمایش بزاری و من ازش لذت ببرم
میخوام ببینم کجا موفق میشی من رو سمت خودت بکشونی
_ امروز قراره تو فقط لذت ببری؟
+ دوسش نداری؟
جیمین با پوزخندی کامل رو میز دراز کشید و شلوار و باکسرش رو از پاش بیرون اورد
_ پس اگه الان جلو نمیای مطعن باش قرار نیست تا اخرش از جات بلند بشی
+ حتی اگه بهت نیاز داشتم؟
_ اون موقع تو باید یه نمایش بزاری تا من ازش لذت ببرمدست چپش رو ستون بدنش کرد و روش خم شد
پاهاش رو تا جایی که میتونست باز کرد و لبه میز گذاشت
چشمش خیره به نگاه جونگکوک که حرکاتش رو دنبال میکرد بود
سیگار میکشید و با نگاهی مشتاق منتظر پیش رویش بودهیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد که جیمین اینجوری جلوش دراز بکشه و براش نمایشی اجرا بکنه که باعث تحریک شدنش بشه
اما حالا جیمین رو داشت و اون متعلق به خودش بود
با صدای ناله جیمین از فکر و خیال بیرون اومدجیمین زیاد ناله نمیکرد ولی از وقتی فهمیده بود صداش چقدر روی جونگکوک تاثیر داره حاضر نبود صداش رو خفه کنه حتی حاضر بود تمام ناله هاش رو ازاد کنه تا تحریک شدنش رو به چشم ببینه و این برای جیمین لذت بخش بود
اینکه بدن جونگکوک با هر صدا و حرکتی از جانب خودش واکنش نشون میداد باعث تحریک شدن خودش هم میشد
دو انگشتش توی ورودیش بود و از همون اول مشغول به فاک دادن خودش بود
مهم نبود که لوب یا هیچ روان کننده ای نداره
مهم نبود چند شب پیش رابط داشته حتی مهم نبود که قراره درد بکشه
مهم الان بود که نگاه جونگکوک رو مال خودش داشتدستاش رو قیچی وار توی ورودیش حرکت میداد
سرش رو به عقب خم کرده بود و چشم بسته بود
تصور میکرد جای دست های خودش دست های جونگکوک که داره بهش لذت میده و این باعث بلند تر شدن صداش میشد
با ناله دیگه ای انگشت هاش رو از ورودیش جدا کرد و دور عضو تحریک شدش حلقه کرد
اون میخواست برای جونگکوک یه نمایش اجرا کنه که نتونه روی صندلی بشینه اما الان لذت خودش مهم تر از همه چیز بود
دوست داشت سریع تر به کام برسه و این لذت رو توی تک تک سلول هاش احساس کنه
حتی دیگه مهم نبود که جونگکوک مقابل چشم هاش نشسته و داره تماشاش میکنهکوک پک اخری به سیگارش زد و ته مونده اش رو زیر پاهاش له کرد
استین هاش رو تا ارنج بالا زد و با دست کشیدن توی موهاش بدون صدا به میز نزدیک شد و جلوش زانو زد
ورودی جیمین درست روبروی صورتش قرار داشت
جوری که قرمز شده بود و باز و بسته میشد جونگکوک رو وسوسه میکرد خودش رو داخلش ببره اما حواسش بود شب پیش باهم رابطه داشتن و الان نمیخواست بهش صدمه بزنه
اون یه پسر بود
رابطه های متعدد و پشت سر هم براش به شدت خطرناک بود و جونگکوک حاضر نبود بخاطر یه لذت باعث درد کشیدنش بشه و روی سلامتیش ریسک کنه
زبونش رو نزدیک برد لیسی به دور ورودیش زد
YOU ARE READING
RAvEN🩸| KOoKMIN
Fanfiction••|برشی از داستان... . + تمومش کن جونگکوک تمومش کن درد دادن به بقیه رو وگرنه با رفتنم جوری بهت درد میدم که نتونی قد راست کنی صدای سرد و جدی جیمین با هشدار به جونگکوک یاداور کرد که نمیتونه هرکاری دلش میخواد انجام بده و بهتره حواسش به اطرافش باشه سیگ...