chapter 43🩸

128 22 3
                                    

جیمین دست روی سینه اش گذاشت و از خودش کمی فاصله داد
جونگکوک با کمال میل چند قدمی عقب رفت و به تهیونگ نگاه کرد
_ قرار نبود از عمارت خارج نشید؟
تهیونگ نگاهش رو سمت جیهویی چرخوند که از درد سرش رو پایین انداخته بود
وضعیتش انقدری داغون بود که نشه براش ترحم کرد
+ تمومش کن جونگکوک...اینجا میدون جنگ نیست
نگاهش سمت لحن عصبی جیمین چرخید
_ تمرین هات رو انجام میدی؟
+ در حال حاضر کم اهمیت ترین سوال ممکن رو داری میپرسی
جیمین چشمی توی حدقه چرخوند و سمت جیهو رفت
تمام بدن و صورتش پر از رد زخم و سوختگی بود
تمام بدنش پر از خون بود و جای سالمی توی بدنش وجود نداشت
دست زیر چونش برد و سرش رو بالا گرفت
چشم های جیهو پر از اشک و درد بود
پر از حرف های نگفته...پر از شکستن...
+ جیهو...چه بلایی سرت اومده؟
_ هیچ کسی دیگه دوستم نداره...انقدر بی کس شدم، انقدر بازیچه شدم که به مردنم راضی ان
+ این طوری نگو
_ من...من دیگه زندگی برام تمومه نه؟
+ نجاتت میدم
_ حرفی نزن که نتونی بهش عمل کنی، همه میدونن کسی زنده از زیر دست جونگکوک بیرون نمیاد نه؟
فقط تو و یونگی شانس زندگی کردن دارید
ازش استفاده کن نزار بعدی تو باشی

جیمین عصبی سمت جونگکوک رفت
دستش رو دور یقه لباسش حلقه کرد و خودش رو طوری جلو کشید که صورت هاشون مقابل هم بود و میتونست نفس های داغش رو روی صورتش احساس کنه
نگاهش سمت لب هایی کشیدن شده بود که مقابل صورتش بود و بیشتر از هر زمان دیگه ای تشنه لمسشون بود
+ فکرت رو متمرکز اینجا نگه دار پارک جیمین
نگاهش بالا اومد و توی چشم هاش خیره شد
+ تمومش کن بزار بره
_ قراره تمومش کنم اما قرار نیست بره
+ میخوای به چی برسی؟
دست سمت یقه اش برد و دست های جیمین رو به پایین هدایت کرد
تار مویی که روی صورتش سایه انداخته بود رو پشت گوشش هدایت کرد
کاری که جیمین همیشه انجامش میداد
کمر راست کرد و ازش فاصله گرفت

+ اینجا من تعیین میکنم چه اتفاقی بیفته
پس دو تا راه جلوی پات میزارم پارک جیمین
جیهو رو میکشی
یا همراه من برمیگردی عمارت و زندگی به روال سابق برمیگرده
یا مسئولیت قتلش رو به عهده میگیری و با رفتنت به زندان از من فاصله میگیری
جیمین تک خنده عصبی زد و فکش رو بهم فشار داد
+ الان مثلا به من حق انتخاب دادی؟
_ معلومه....من به کسی اوانس نمیدم، مگه نه تهیونگ؟
+ درسته رئیس
_ درسته رئیس....میبینی، هیچ کس برای کاری که من از قبل برنامه اش رو چیدم التماس نمیکنه، فقط میگه چشم و تایید میکنه
+ مسخرت است.....مسخرست جونگکوک
_ اره مسخره است که دارم بهت زندگی دوباره میدم و اجازه میدم همون‌جوری که ازم دور شدی دوباره بهم نزدیک بشی
اون همین الانشم امیدی برای زنده موندن نداره که تو تلاشی براش میکنی
+ ادم ها حق زندگی کردن دارن و تو نمیتونی برای نفس کشیدنشون تصمیم بگیری
_ اوه جدی؟ من میتونم برای تک تک نفس هایی ام که میکشی اجازه صادر کنم
+ خودت رو دست بالا گرفتی جئون جونگکوک
_ وقتت داره تموم میشه جیمین زود باش
تهیونگ کارن رو صدا کن بیاد

RAvEN🩸| KOoKMINWhere stories live. Discover now