chapter 17 🩸

237 24 2
                                    

گوشی رو از دست جیمین گرفت و حین گرفتن شماره جیهوپ از اتاق خارج شد
+ گفتم کنار من چشم هات باید قدرت رو فریاد  بزنه نه عجز و ناراحتی
باز برگشتیم به خونه اول؟
_ همیشه انقدر زورگویی؟
+ من دربرابر تو مطیع ترین ادمی ام که سراغ دارم
_ پس اون خوی وحشیت رو هنوز ندیدم
+ سعی کن نصیبت نشه
چند ثانیه ای سکوت برقرار شد تا جیمین این سکوت رو شکست
_ بدمم نمیاد امتحانش کنم
+ از خودت برام بگو
_ چیزایی که لازم بود رو میدونی
+ میخوام بیشتر بشنوم
_ من جیمینم به نظرم همین کافیه، میخوای بگی کسی که امار لحظه ای من رو داره نمیدونه من کیم؟
+ میخوام از زبون خودت بشنوم
_ پس تو ام از خودت بگو
+ منم جونگکوک ام به نظرم همین کافیه
_ حرف برای گفتن نداری که حرف های منو تکرار میکنی؟
جیمین با تمسخر گفت و دست به سینه به پشتی صندلی تکیه داد
جونگکوک یه تای ابروش رو بالا انداخت و از پشت میز بلند شد و نزدیکش رفت
جیمین به مبل تکیه داده بود و خونسرد به قیافش نگاه میکرد
جونگکوک دستش رو به گردن جیمین رسوند و فشار کوچیکی بهش اورد
جیمین همچنان خونسرد به چشم های برزخیش نگاه میکرد
+ زبونت جلوی من کوتاه باشه جیمین
_ اگه....ن...نباشه
جیمین به سختی به زبون اورد که باعث شد حلقه دستش تنگ تر بشه
+ خودم برات کوتاهش میکنم مفهوم هست حرفم؟
جیمین اما سکوت کرده بود، هنوز انقدر خار نشده بود که شروع به داد و فریاد بکنه و اخرش التماس کنه که بزاره نفس بکشه
چشم هاش بسته بودن و سعی داشت روی دم و بازدمش تمرکز بکنه تا راه تنفسش بسته نشه، استرس میتونست بدترش بکنه
با ندیدن جوابی از جانب جیمین دستش رو به سمت فکش رسوند و محکم فشار داد
جیمین با ازاد شدن گردنش نفس های عمیق تری میکشید اما چشم هاش بسته بود
+ به من نگاه کن
فکش زیر دستش داشت خورد میشد و مطمعن بود رد انگشت هاش تا مدت ها قراره روی صورتش بمونه
پوست جیمین زیادی حساس بود
با این حال قبل از باز کردن چشم هاش تمام التماس ها و ناتوانیش رو دفن کرد و به جاش جدیت و خشم رو جایگزین چشم هاش کرد
جونگکوک با دیدن چشم های تیز و نافذش که از روی خشم برق میزد پوزخندی زد و عقب رفت
+ خوبه درس اولت رو یادگرفتی، حداقل شروع خوبیه. هوشت بالاست
جیمین فکش رو تکون داد و با دست شروع به ماساژ دادنش کرد اما حتی یک کلمه ام صحبت نکرد
نخ سیگاری جلوی صورتش قرار گرفت و جیمین با گرفتنش اون رو بین لب هاش گذاشت و به دنبال فندک بود که اتشی به سیگارش نزدیک شد و اون رو روشن کرد
کامی از سیگارش گرفت و دودش رو چند ثانیه توی ریه هاش حبس کرد و با شروع صحبت دود اروم از بین لب هاش خارج شد
_ از 20 سالگی وارد کمپانی N.G شدم . تا الان که 30 سالمه اونجا کار کردم
برام مهمه و نمیخوام اونجارو از دست بدم چون برای به دست اوردم جایگاهم خیلی چیزها رو فدا کردم و سختی کشیدم
+ مثل؟
_ خانواده، وقتم، جوونیم و.....
+ میخوای بگی کسی تو زندگیت نبوده؟
_ برای رفع نیاز چرا بوده، ادما جایگاهشون برای من بیشتر از یه سرگرمی بیشتر نبوده
+ گفتی استریت نیستی. گی؟
_ هرکی استریت نیست گی؟
+شاید
_ تو چی؟
+ مهمه؟
_ من بایسکشوالم. از اونجایی که نمیدونی بهت توضیح میدم
اینکه گرایشت رو بهم نگفتی یعنی هنوز نمیدونی گرایشت چیه وگرنه کسی مثل تو که ابایی نداره از اینکه منو معشوقه خودش بدونه و کنار خودش نگه داره عجیبه
هم به دختر گرایش دارم هم پسر
+نمیدونستم
جونگکوک توی فکر فرو رفته بود
حق با جیمین بود در طول این سی و چند سال زندگی تا حالا معشوقه ای نداشت که بدونه گرایشش چی بود
اون فقط از جیمین خوشش اومده بود و ماه ها با این حس که شاید یه بیماره زندگی کرده بود و خودش رو عذاب داده بود
_هی
جیمین دستش رو جلوی صورتش تکون داد و سیگارش روتوی زیر سیگاری خاموش کرد
_ پس تو یه استریتی که به گی تبدیل شده نه؟
جیمین گفت و به ابروهایی یونگی که توی هم رفته بود نگاه کرد
+ من حتی استریت هم نبودم چه برسه گی
_ چی؟ یعنی چی؟ تو تا حالا رابطه نداشتی؟
جیمین با تعجب و ابروهایی بالا رفته نگاهش رو توی صورتش میگردوند تا ردی از شوخی پیدا کنه
+ مسئولیت بزرگ کردن دو تا بچه روی دوشم بود و هزارتا کار دیگه. وقت نداشتم کسی رو وارد زندگیم کنم
_ نخندون منو. ادما همیشه یه راهی برای رسیدن به لذت پیدا میکنن حتی وسط مشغله هاشون
+ و تو این لذت رو پیدا کردی؟
_ نه همیشه ...گفتم که گاهی فقط برای رفع نیاز
+ من نکردم
_ جالب شد روز به روز معمات داره برام حل میشه و اونقدرام که فکر میکردم پیچیده نیستی
+ کسی میدونه که تو به مردا هم گرایش داری؟
_ فقط خودم و..... الان تو
+ چرا؟
_ چون هیچ وقت تا حالا کسی راجب گرایش و روابطم باهام صحبت نکرده دراصل اونقدری به ادما فرصت برای حرف زدن ندادم که کار به اینجا بکشه
+ منظورت از فرصت؟
_ بهشون اجازه ندادم پاشون رو از حریمشون فراتر بزارن و برای خودم چهارچوب داشتم
+ پس چجوری با پسرا بودی؟
_ خونشون یا کلاب یا ماشین یا......
فانتزی جاهایی که توی ذهنم داشتم و خب میدونی این یکم هیجان انگیز بود
لبخند شیطنت امیزی زد به عکس العمل هاش چشم دوخت
+ از فانتزی هات برام بگو، برق شیطنت توی چشم هات داره کورم میکنه
جیمین خنده ای کرد و دستش رو به گوشه لبش رسوند و با کشیدنش روی لبش نگاه جونگکوک رو مال خودش کرد
_ خودت کشفشون کن، یه چک لیست درست کن تک تکشون رو اجرا کن و خط بزن تا برسی بهشون
اولین حرفی که بهت زدم چی بود؟
+ نگاهم همیشه باید روت باشه توی هر موقعیتی
_ پس میتونی استارتش رو بزنی
نگاهش هنوز قفل لب هایی بود که جیمین با زبونش تر میکرد و گاهی بین دندون هاش قفل میکرد
+ خب باید اعتراف کنم راضی کردن و متقاعد کردن هیونگت سخت تر از برادر منه
تهیونگ با صدای بلندی حضور خودش رو اعلام کرد و کنار جیمین نشست
نگاهش به اولین چیزی که خورد صورت جیمینی بود که رد های قرمزی روی صورتش خودنمایی میکرد
+ چرا صورتت قرمزه؟
تهیونگ با گرفتن صورت جیمین به رد انگشت هایی که قرمزیش روی صورتش نقش بسته بود نگاه کرد
_ من تنگی نفس دارم و با بوی سیگاری که مستقیم توی صورتم میخوره حالم بد میشه جونگکوک نمیدونست و از اونجایی که من اسپریم رو نیوردم مجبور شد تنفس دهان به دهان بده تا بهتر بشم
+ باید لب هات قرمز باشه نه فکت
_ دندون هام قفل کرده بود
+ اهااااا
تهیونگ به حالت تمسخر پوزخند زد و یه لحظه چشمش به مانیتور پشت سر جونگکوک خورد
دست هاش رو مشت کرد و بلند شد
+ کوک مانیتور اتاق منو خاموش کن و تا بالا نیومدم کسی توی اتاقم نیاد حتی اگه صدای دادی شنیدید
کوک تایید کرد و بالافاصله دوربین رو خاموش کرد
جیمین گیج از اتفاقی که ازش سردرنمیاره شونه ای بالا انداخت و سیگار دیگه ای روشن کرد و با پک زدنش به چهره جونگکوکی که روی لب هاش زوم بود نگاه کرد
.
.
.
تهیونگ با نفس های تندی که ناشی از عصبانیت بود در رو اروم باز کرد و بهش تکیه داد
جیهو تو وضعیتی نبود که توجهی به اطرافش داشته باشه، فقط به درد و لذتی که همزمان تجربه میکرد توجه میکرد و سعی میکرد هرچی زودتر خودش رو خلاص کنه
بات پلاگ مشکی رو از ورودیش در اورده بود و به جاش دیلدو مشکی رنگی جایگزین کرده بود و سعی میکرد با حرکات نامنظم و سریعش پروستاتش رو پیدا کنه
دست چپش دیلدو رو نگه داشته بود و با دست راستش عضوش رو پمپ میکرد
صدای ناله هاش بین صدای ضربه زدن هاش گم شده بود
انقدری لوب توی ورودیش خالی کرده بود که صدای برخوردش با بدنش صدای لزجی ایجاد کرده بود که باعث تحریک شدن تهیونگ میشد

RAvEN🩸| KOoKMINWhere stories live. Discover now