chapter 37 🩸

179 23 0
                                    

یونگی با کلافگی خودش رو روی تخت تکون داد.
دست تهیونگ روی عضوش بود و بهش اجازه کام شدن نمیداد و این کلافه ترش میکرد.
تهیونگ با نگاه به چهره بهم ریخته و عصبیش بدون معطلی انگشت هاش رو توی ورودیش اضافه کرد اما با سماجت دستش رو کنار نزد.
وقتی احساس کرد که یونگی دوباره توی حالت تحریک شده خودش قرار داره دستش رو از روی عضوش برداشت و مشغول هندجاب دادن بهش شد.

میخواست اجازه بده یونگی کام بشه، یکم از اوجش فاصله بگیره و دوباره کارش رو شروع کنه
دست یونگی به بازوش چنگ انداخت و صدای ناله اش واضح تر از همیشه به گوشش رسید

+ اههههه ته من...اهههه من نزدیکم
_ میدونم بیبی میتونی کام بشی وقت براش زیاد داریم
انگشت سومش رو هم اضافه کرد و سرعت دستش رو بالا برد
+ اهههه فاک
یونگی با ناله دیگه ای ارضا شد و کامش بین بدن هاشون پخش شد
یونگی شرم زده دستش رو روی چشم هاش گذاشت

شاید این صحنه براش زیادی خجالت اور بود و حالا که از اوجش پایین اومده بود بیشتر خجالت میکشید و مدام توی سرش این موضوع تکرار میشد که چرا با این وضع جلوی تهیونگ دراز کشیده بود

انگشت هاش رو خارج کرد
خم شد و بوسه ای روی پیشنونیش گذاشت
بدن هاشون روی هم قرار گرفته بود و تهیونگ گرمای زیادی که از بدنش خارج میشد رو حس میکرد
با خنده دستش رو کنار زد
_ خجالت؟
باید بهش عادت کنی هیونگ...من ادم زیاده خواهی ام...الان بهت یاد میدم و قراره تو سری بعدی انجامش بدی

یونگی خیره توی چشم هاش بود
شاید جیمین راست میگفت
شاید برای این عشقی که تازه داشت شکل میگرفت باید بیشتر وقت میزاشت
شاید باید از یسری چیز هاش میگذشت و وقتش رو صرف رشد این عشق میکرد
واقعیت این بود که توان مقابله با هیچ چیزی رو نداشت .
اما ایا تون این رو هم داشت تا از شغلی که عاشقش بود فاصله بگیره ؟
میتونست بیخیال زحمات چندین ساله اش بشه؟
با احساس گرمایی توی پایین تنش حواسش رو جمع چهره کنجکاو تهیونگ کرد

عضو تهیونگ درست روبروی وردیش بود
+ به چی فکر میکنی؟
_ به اینکه قراره زیر یه پسر دیگه به فاک برم
+ و این خوبه یا بد؟
_ بستگی به عملکرد تو داره
تهیونگ خنده ای کرد و پیشونیش رو بوسید
+سعی کن نفس عمیق بکشی و عضلاتت رو منقبض نکنی
ریلکش باش قرار نیست اتفاق بدی بیفته
هر وقت احساس درد کردی یا احساس کردی قابل تحمل نیست فقط کافیه بهم بگی تا تموم کنم باشه؟

یونگی با کشیدن نفس عمیقی با سر تایید کرد و چشم هاش رو روی هم گذاشت
تهیونگ سر عضوش رو کمی به داخل فشار داد و به حالات صورتش دقیق شد
هر سانتی که داخل میشد چند ثانیه مکث میکرد و به نفس های پر از دردش گوش میداد اما کلمه ای از بین لب هاش خارج نمیشد
+ میدونی که من از حالت صورتت میتونم بفهمم داری درد میکشی؟
یونگب نفس پر سر و صدایی کشید و سرش رو به حالت تایید تکون داد
_ میدونم اما اههههه دست خودم اخخخخ تهیونگ
تهیونگ عضوش رو خارج کرد و با ضرب تا اخر برد و همون جا مکث کرد
میدونست وارد شدن عضوش به یکباره چقدر میتونه دردناک باشه اما اگه یکم بیشتر ادامه میداد خودش هم کام میشد
نفس های عمیقی میکشید تا بتونه خودش رو کنترل کنه و با صحبت کردن حواسش پرت بشه
+ اما من دوست دارم وقتی با من روی تختی فقط صدای ناله هات رو بشنوم یونگی
میتونی برام انجامش بدی؟
_ تهیونگ
یونگی با عجز اسمش رو صدا زد و چشم هاش رو بست
+ برام ناله که نمیکنی، چشم هاتم ازمیدزدی
میخوای همین جا تمومش کنیم؟

RAvEN🩸| KOoKMINWhere stories live. Discover now