∆part 37∆

71 8 1
                                    

کنار پنجره ایستاده بود و به ستاره ها نگاه میکرد.
جونکوک روی تخت دراز کشیده دستاشو زیر سرش گذاشته بود و خیره به عشقش نگاه میکرد.

جونکوک:یادته بهم میگفتی ستارتم
تهیونگ سرشو سمتش برگردوند:اوهوم یادمه

جونکوک:هنوزم هستم؟
تهیونگ:بنظرت اگر نبودی اینقدر از دوریت اذیت میشدم؟!

به کنارش اشاره زد:نمیای بخوابی؟
بین رفتن و نرفتن معذب بود. دلش بهش میگفت بره و عقلش بهش هشدار میداد
ولی کجای دنیا دیدین یه عاشق به حرف عقلش گوش کنه.
پنجره رو بست و سمت تخت رفت.

با بیشترین فاصله ای که میتونست از جونکوک دراز کشید.
هر دو توی سکوت کنار هم خوابیده بودن.

جونکوک خودشم از این نزدیکی معذب بود ولی باید یکی سکوت رو میشکست.
همینطور که به سقف زل زده بود گفت:یادته اونموقع ها چه قراری با هم گذاشتیم؟

تهیونگ از گوشه چشم نگاش کرد:ما خیلی قول و قرار داشتیم کدومشو میگی؟

جونکوک:قرار شب اولی که کنار هم میخوابیم
تهیونگ:مگه میشه یادم بره

آه بلندی کشید و ذهنش ناخواسته به گذشته پرواز کرد.
⚠️فلش بک⚠️
لب رودخونه کنار هم دراز کشیده بودن. بینشون سکوت بود فقط صدای آب میومد. داشتن از کنار هم بودن لذت میبردن.

تهیونگ:جیمینا
جونکوک:جونم؟

تهیونگ:پس ما کی میتونیم با هم باشیم
جونکوک:فقط چند ماه مونده بزار درسمون تموم شه یه اپارتمان کوچیک اجاره میکنم اونوقت میتونیم با هم زندگی کنیم. تو که مشکلی نداری؟

تهیونگ:با چی؟
جونکوک:من پول زیادی پس انداز ندارم فکر نکنم بتونم جای مناسبی تهیه کنم

تهیونگ:در مورد من اینطوری فکر کردی؟ من فقط میخوام کنار تو باشم حالا هر جایی که میخواد باشه حتی به کلبه وسط جنگل

جونکوک:خانوادت چی اونا اجازه میدن؟
تهیونگ:وقتی به سن قانونی برسیم اونا نمیتونن هیچ کاری کنن حتی اگه نزارن از خونه فرار میکنم

جونکوک:خوبه
تهیونگ:دلم میخواد اولین شبی که کنارت میخوابم دستاتو باز کنی منم سرمو بزارم رو دستت همینطوری تا صبح روی بازوهات بخوابم. یه خواب راحت و شیرین

جونکوک:حواست هست قولامون بهم داره زیاد میشه
تهیونگ اخماشو تو هم کشید:چیه نکنه میخوای زیرشون بزنی؟

لپشو گرفت و کشید:نه کیوتی کی جرات داره زیر قولاش بزنه
تهیونگ:اویییی وحشی دردم اومد.

جونکوک:نازک نارنجی نباش من که باهات کاری نکردم حالا مونده کارایی که قراره باهات بکنم و دردت بیارم

مشت محکمی تو بازوش زد:اوی عوضی اونی که قراره درد بکشه من نیستم جناب عالیه این یادت بمونه.

Game OverTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang