Game Over

∆ Part 41 ∆

نامجون یه تیکه چوب بزرگ رو داخل آتیش انداخت و کنار جین نشست.
هر چهار نفر دور آتیش جمع شده بودن و از گرمای آتیش لذت میبردن.

جونکوک در بطری ویسکی رو باز کرد و لیوانای همه رو براشون پر کرد.
گیلاسا رو بالا آوردن و بهم زدن

جونکوک همینطور که نگاهش روی تهیونگ بود یه جرعه خورد.
تهیونگ که حواسش بهش بود از نگاهش رو خودش معذب شد

جونکوک نزدیکش شد و درگوشش زمزمه کرد:قرارمون که یادت نرفته؟

تهیونگ:تهیونگ هیچ وقت زیر قراراش نمیزنه
جونکوک:خوبه موفق باشی کیم تهیونگ
تهیونگ:خیلی مراقب باش جئون جونکوک

بینشون سکوت آزاردهنده ای بود هیچ کدوم حرفی برای گفتن نداشتن. فقط صدای سوختن چوب میومد
جونکوک برای اینکه فضا رو عوض کنه جینو مخاطب قرار داد.

جونکوک:تو کی فهمیدی داری عاشق نامجون میشی؟
از سوال یهوییش جا خورد.
جین:با منی؟
جونکوک:هوم...
جین نیم نگاهی به نامجون کرد

نامجون کنجکاو از شنیدن جوابش بهش لبخند زد.
جین:خب راستش نمیتونم دقیق بگم خودمم نفهمیدم کی اتفاق افتاد
ولی فکر کنم جرقش اون شب ماموریتمون بود

تهیونگ کنجکاو خودشو جلو کشید:کدوم شب؟
جین:همون شبی که پام سر خورد افتادم
تهیونگ خندید :ها یادم افتاد کلیم کولی بازی درآورد...

جین سمت نامجون برگشت دستشو روی رون پاش گذاشت:اونشب خیلی ترسیدی تا صبح نخوابیدی تا یه وقت تب نکنم همون شب بود که مطمئن شدم یه حسایی بهم داری. من بهت شک کرده بودم رفتارات با من عجیب بود ولی اونشب فهمیدم اشتباه نمیکنم.

نامجون دستشو روی دست جین گذاشت:بعد دیدنت چاره ای غیر از عاشق شدن نداشتم.

تهیونگ همینطور که گیلاسشو سمت دهنش میبرد با خنده گفت:اوه جو رمانتیک شد اگه ولتون کنیم همینجا میتونیم شاهد یه کیس باشیم.

جین خجالت کشیدو دستشو برداشت. بعد رو به جونکوک کرد.

جین:حالا من میخوام بپرسم تو کی متوجه حست به رئیس شدی؟

تهیونگ نگاهش سمت جونکوک رفت
جونکوک همزمان که به چشمای تهیونگ نگاه میکرد جواب داد: روز اولی که خم شد و بندای کفشمو بست، یه پسر با چشمای درشتش داشت از پایین بهم نگاه میکردو همون موقع بود که قلبمو مال خودش کرد.

تهیونگ سریع نگاهشو دزدید نمیخواست اشک چشمشو ببینه.

نامجون:رمانتیک بازی دیگه بسه قرار بود جشن بگیریم.
جین:منم موافقم

تهیونگ دستاشو سمت دهنش برد و با دهنش ها کرد تا گرمشون کنه.
جونکوک:سردته؟
تهیونگ:یکم

جیمین بلافاصله بلند شد کتشو درآوردو روی شونه های تهیونگ انداخت.
جین و نامجون با هم هووووو کشیدن.