∆part6∆

159 11 7
                                    

⚠️زمان گذشته⚠️
جین جانکوک اول و پشت سرش نامجون وارد اتاق شدن.
سمت چوب رختی گوشه اتاق رفت وپالتوی کرم رنگ رو از تنش بیرون آورد.

پشت میزش رفت و دکمه پخش صدا تلفن روی میزش رو زد.

بلافاصله منشی جواب داد.
*بفرمایید دادستان
+خوب گوش کن ببین چی میگم، من و نامجون شی باید روی پرونده مهم و سری ای کار کنیم، نمیخوام کسی مزاحممون بشه.
تاکید میکنم هیچ کس رزی، متوجه شدی؟

*بله دادستان خیالتون راحت باشه.
+به آقای جانگ بگو برامون دوتا قهوه و مقداری خوراکی بیاره.
*چشم قربان
+ممنون

دکمه قطع ارتباط رو زد و رو به نامجون تابلوی گوشه اتاق رو اشاره زد.

+بیارش جلو
نامجون بدون فوت وقت چیزی رو که خواسته بود انجام داد.

+خب بیا از اول بررسی کنیم که چی داریم
ماژیک وایت برد رو براشت و درشو با دندونش باز کرد.
خواست روی تخته چیزی بنویسه که در اتاقش به صدا دراومد.

+حتما جانگه برو وسایلتو ازش بگیر نزار بیاد تو حتی به اونم نمیشه اعتماد کرد.
نامجون درو باز کردو همونطور که جانکوک حدس زده بودجانگ بود، سینی قهوه رو ازش گرفت و درو بست.
سینی رو روی میز گذاشت.

+بهتره برای اطمینان درو قفل کنی.
نامجون همینکارو کرد.
روی تخته بالاترین قسمت به علامت X بزردگ کشید.

خب این مرد مجهول ماست.
و ما برای رسیدن بهش‌ چی داریم؟

نامجون ماژیک قرمز رنگ رو برداشت و روی پایین ترین قسمت یه مربع کشید.

_ما این بار و داریم که میدونیم صد در صد توش مواد مخدر جابجا میشه.

+و اگر بتونیم به یکی از فروشنده ها نزدیک بشیم و خودمونو به عنوان فروشنده جا بزنیم میتونیم به گروهشون ورود کنیم.
باید حواسمونو خیلی جمع کنیم. وقتی هنوز اسمی ازش بیرون نیومده پس معلومه کارشو خیلی خوب بلده و حرفه ایه.

_میدونی که کارمون خیلی سخته؟!ما نمیتونیم از پلیس کمک بگیریم.

+ولی ما تو رو داریم و گروه خفن زیرزمینیتو

_اوه جه عجب جناب جئون جانکوک بزرگ به من افتخار دادنو ازم تعریف کردن

+نامجونا وقتمون کمه باید عجله کنیم.
_نگران نباش بچه های من کارشونو خوب بلدن

+پرونده ها پیشته؟
_آره تو کیفمه.
روی کاناپه نشست سمت میز وسط خم شد و قهوشو برداشت.

نامجون با کیف چرم مشکی رنگش کنارش نشست.
پرونده زرد رنگ رو از داخل کیفش بیرون آورد و جلوی جانکوک گذاشت.
با اخمی که روی پیشونیش افتاد مشغول نگاه کردن به پرونده شد.

سرشو از روی بلنده بلند کرد و به نامجون نگاه کرد.
+نامجونا ما باید موفق بشیم.
_فکر کردی تا الان برای چی زنده موندم؟! معلومه که موفق میشیم جئون جانکوک.
قولت به منو که فراموش نکردی؟

Game OverOnde histórias criam vida. Descubra agora