∆part13∆

146 12 9
                                        

ماشین با سرعت در حال حرکت بود با این حال تهیونگ سر راننده فریاد زد:داری چه غلطی میکنی تند تر...

کیو به پشت سرش نگاهی انداخت جین در حالیکه سرش روی پاهای تهیونگ بود بیهوش بود.
نیم نگاهی به صورت نگران و عرق کرده رئیسش انداخت و متاسف برگشت.

بالاخره به خونه رسیدن .
تهیونگ اول خودش پیاده شد و بعد خیلی سریع جینو بغل گرفت و با عجله از پله های ورودی امادت بالا رفت..

کیو سریع سمتش دوید:رئیس بدینش به من
اما تهیونگ بدون توجه از کنارش رد شد.
+دکتر کجاست؟

از پله ها بالا رفت و مستقیم سمت اتاق خودش حرکت کرد.
در اتاق رو با پاش باز کردو آروم جینو روی تخت گذاشت

به بدن غرق خونش نگاه کرد:تو باید دووم بیاری وگرنه با دستای خودم خفت میکنم.
بغض‌راه گلوشو گرفته بود فریاد زد:پس این دکتر کدوم گوریه؟
همون موقع دکتر وارد اتاق شد.

+سریع معاینش کن حالش چطوره؟زنده میمونه؟!!!
دکتر بیچاره که از سوالای‌پی در پیش گیج شده بود با آرامش جواب داد:قربان اگر اجازه بدین اول وضعیتشو بررسی کنم.
شروع کرد به معاینه زخمش.

_باید عملش کنیم
+پس معطل چی هستی شروع کن
دکتر با تعجب پرسید؟
_اینجا قربان؟!

+پس کجا ؟!انتظار نداری که ببرمش ببمارستان اونوقت پلیسا رو میخوای چیکار کنی؟
_ولی اینجا امکانات نداریم خطرناکه.

تهیونگ یقه لباس‌دکتر تو مشتش‌گرفت و صورتشو نزدیکش برد:گوش کن ببین چی میگم همین الان کارتو شروع میکنی ازت نمیخوام هر کاری از دستت بر میاد انجام بدی بهت دستور میدم که خوبش کن
من جینو صحیح و سالم ازت میخوام وگرنه باید با خون خودت جوابمو بدی.

دکتر بینوا آب گلوشو قورت داد و با ترس
جواب داد:من تمام تلاشمو میکنم قربان

+نه...مثل این‌که متوجه نشدی من تلاشتو نمیخوام من دست راستمو ازت میخوام
نگاهی به صورت معصوم جین انداخت و از اتاق بیرون رفت.

دکتر به دستیارش دستور داد وسایل عمل رو آماده کنه و خودشم مشغول درآوردن لباسای جین شد.

بیرون در اتاق کلافه مشغول قدم زدن بود.
کیو نزدیکش شد و به آرومی گفت:رئیس بهتره بریم یکم استراحت کنید عمل ممکنه طول بکشه.

+بنظرت الان میتونم برام بخوابم؟
چند ساعتی گذشت تا بالاخره در اتاق باز شد.
دکتر خسته در حالیکه چشماشو میمالید
بیرون اومد.
آشفته سمتش رفت:حالش چطوره؟

_گلوله از بدنش خارج شده ولی خون زیادی ازش رفنه باید منتظر بمونیم تا بهوش بباد.
+یعنی چی دکتر؟

_نگران نباشید قربان اون بدن قوی ای داره حتما حالش خوب میشه.
+میتونم برم پیشش؟

_فقط برای چند لحظه باید بزارید خوب استراحت کنه.
کیو تمام مدت به حرکات تهیونگ خیره بود توی ذهنش سوال بزرگی بود رابطه این دو نفر چیه؟
البته که به رابطشون حسادت هم میکرد.

Game OverWhere stories live. Discover now