part 35

17 1 0
                                    

1 January

ساعت 20:00

یه هفته از کریسمس گذشته بود و امشب سانجی گفته بود که بریم رستوران و با لوفی نشسته بودیم رو یکی از میزا طبقه پایین که کنار پنجره بود.

_ دیر کردن دوباره

_ زورو دیر میاد همیشه از سانجی بعید بود ..

لوفی همونطور به ظرف غذا خیره بود و تکیه داد به صندلی و کلاه هودی قرمزشو گذاشت سرش .

_ گشنمه واقعا

_ بچه

لبخند ریزی زدم کلاهشو برداشتم موها لخت و نرمشو یه کم شلخته کردم که مثل مخمل بودن و خواستم چیزی بگم که یهو یکی از پشت زد به شونم و به دستش خیره شدم که یه حلقه طلایی دستش بود و برگشتم دیدم سانجیه و چشم خورد به گوشه چشش که انگار یه کم کبود بود و چشامو آروم ریز کردم چون معلوم بود بابت یه چیزی نگرانه و نخوابیده اما قیافش اونقدر نشون نمی‌داد .

_ دیر کردید دوباره ...

_ یکی خیابونارو قاطی کرده بود ...مثل همیشه...

زورو خودشو به اون راه زد و خیره شد به یه گوشه و بهمون نگاه نکرد و پالتو بلند طوسیشو در آورد و انداخت رو پشت صندلی و صندلی رو کشید عقب و نشست.

_ خوب حالا انقدر غور زدن نداره...

_ میگم درس عبرت بشه که هیچ وقتم نمیشه...

سانجی استینا بافت مشکیشو داد بالا که حالت یه پیرهن سفید زیرش بود و یقه های پیرهنش از بافت بیرون زده بود ‌و با لبخند نگامون کرد .

_چی می‌خورید....

لوفی همونطوری خیره شد بهش و نگاهشو ریز کرد ک چشاش داشت باهاش حرف میزد.

_وقتی میدونی چرا میپرسی ؟ برو یه چیزی بیار بخوریمممم

_گشنه بدبخت کارین چطور از این خوشت اومده ...

_ متاسفانه نمیدونم واقعا

_ چمه من؟

سانجی با خفت خیره شد به لوفی و رفت توی آشپزخونه و تمام مدتی که نبود همه ساکت بودیم و با ظرف پاستا و فلامیش و اونیگیری و استیک اومد و گذاشتشون روی میز و برای هر چهارتامون مشروب ریخت و لوفی سریع شروع کرد به خوردن خودشم نشست لبخندی زد ‌.

_خوبه شما دوتا باهم کنار اومدید...

لوفی لپاش پر از غذا بود و غذاشو قورت داد و منگ شد و دونه دونه هر سه تامون با تعجب نگاه کرد و نگاهش رسید به من و برگشت سمتم و لبخند دندون نمایی زد و اروم زمزمه کردم .

_ هییی ....اره ولی فعلا الان انگار منم میخواد بخوره

لوفی لبخندش محو شد و بیشتر حرصش گرفت و از زیر میز زد به پامو با پاشنه کفشم محکم پاشو لگد کردم که صورتش یه کم کبود شد از درد و دستمو محکم نیشگون گرفت و از درد ناله ریزی کردم .

Zoro X sanjiWhere stories live. Discover now